کاشف حقیقی قاره آمریکا

پاسخ پرسش «چه کسی آمریکا را کشف کرد؟» بسیار دشوار است. درحالیکه در کتابهای درسی نام کریستوف کلمب یا کریستوفر کُلُمبوس به‌ عنوان کاشف آمریکا ذکر شده، تاریخچۀ واقعی اکتشافات در این قاره به مدتها قبل از تولد کلمب و سایر سیاحان و دریانوردان اروپایی باز‌می گردد.

حال سؤال این است: «آیا کریستوف کلمب قارۀ آمریکا را پیش از سایر اروپاییان کشف کرد؟» تحقیقات مختلف نشان داده است که در‌این ‌باره نیز ابهامات بسیاری وجود دارد. شاید گروهی از کاشفان و دریانوردان اسکاندیناوی از ایسلند به‌ رهبری لیف اریکسون و احتمالا حدود ۵۰۰ سال قبل از کلمب، قارۀ آمریکا را کشف کرده‌ باشند؛ ولی این لزوما بدین ‌معنی نیست که اریکسون اولین کاشفی بود که قارۀ آمریکا را کشف کرد. محققان این فرضیه را مطرح کرده ‌اند که در دوران مختلف، دریانوردان و سیاحانی از آسیا و آفریقا و حتی اروپای عصر یخبندان قبل از کلمب به سواحل قارۀ آمریکا پای گذاشته ‌اند. حتی حماسۀ مشهوری وجود دارد که بر‌اساس آن، گروهی از راهبان ایرلندی در قرن ششم میلادی به آمریکا رفته ‌اند.

کریستوف کلمب یکی از کاوشگران شناخته ‌شدۀ زمان خود بود و همچنان نیز همه ‌ساله «روز کلمب» با عناوین مختلفی در ایالات متحده و سایر کشورهای آمریکای ‌شمالی و آمریکای‌ جنوبی جشن گرفته می ‌شود. بااینحال روز کلمب، یکی از تعطیلات رسمی در کشورهای قارۀ آمریکا، باتوجه‌ به شقاوتها و بیرحمیهای کلمب به بومیان قارۀ آمریکا، در سالهای اخیر به ‌شدت با بحث ‌وجدل مواجه شده است و بسیاری از مخالفان از حذف این روز از تقویم‌ رسمی صحبت میکنند. ازاین‌ رو در برخی از ایالاتهای آمریکا، به‌ جای آن «روز مردم بومی» جشن گرفته میشود.

رسیدن وایکینگها به قارۀ آمریکا» اثر آرتور سی. مایکل، ۱۹۱۹«رسیدن وایکینگها به قارۀ آمریکا» اثر آرتور سی. مایکل، ۱۹۱۹

با این‌همه، نمی توانیم بدون اینکه از خودمان بپرسیم «کشف جایی که قبلا میلیونها نفر در آن ساکن بوده‌‌‌ اند، چه مفهومی می توانسته داشته باشد؟»، کاملا به پرسش «چه کسی قارۀ آمریکا را کشف کرد؟» پاسخ دهیم. وقتی اروپاییان به دنیای نو پای گذاشتند، بلافاصله متوجه شدند که آدمهای دیگری قبل از آنها آنجا زندگی میکرده‌ اند. به‌ هر‌حال، آنان هم باید قبلا در برهه‌ ای قارۀ آمریکا را کشف کرده باشند؛ بنابراین، باید به این پرسش پاسخ دهیم که «قارۀ آمریکا دقیقا چه زمانی کشف شده است؟» و پس ‌از‌آن، باید بدانیم چه کسی واقعا آمریکا را کشف کرد؟‌

براساس آنچه اکنون دانسته میشود، در آخرین عصر یخبندان انسانهایی از مسیر خشکی عبور کردند که روسیه و آلاسکا را به‌هم وصل میکرد. این پل که به آن «برینگیا» گفته میشود، اکنون به زیر آب رفته است؛ ولی از حدود ۳۰ هزار تا ۱۶ هزار سال قبل باز بود و پس‌ از آن دوران، دوباره با یخچال‌های طبیعی مسدود شد. در همین زمان، فرصت کوتاهی دراختیار انسانهای کنجکاو آن روزگار قرار گرفت تا این مسیر را طی کنند و به دنیای نو پای بگذارند.

دریانوردان و سیاحانی از آسیا و آفریقا و اروپا قبل از کلمب به قارۀ آمریکا پای گذاشته‌اند

زمان دقیق انجام این سفر دقیقا مشخص نیست" بااین‌حال، تحقیقات ژنتیکی نشان داده است اولین انسانهایی که از این مسیر عبور کرده‌ اند، به‌لحاظ ژنتیکی حدود ۲۵ هزار تا ۲۰ هزار سال از سایر مردمان آسیا جدا شده‌ اند. در همین حال، شواهد باستان‌شناسی نیز نشان داده است انسانها حداقل ۱۴ هزار سال قبل به یوکان (در کانادا) رفته‌اند. تاریخ‌ گذاری‌های رادیوکربن در غارهای بلوفیش یوکان نشان می‌دهد که انسان می توانسته ۲۴ هزار سال قبل نیز در آنجا زندگی کرده باشد؛ ولی اثبات این فرضیه‌ها دربارۀ کشف قارۀ آمریکا بسیار دشوار است.

آیا کریستف کلمب آمریکا را کشف کرد؟ نقشه‌ای از مسیر باستانی برینگیا خلاف آن را نشان می‌دهدآیا کریستوف کلمب آمریکا را کشف کرد؟ نقشه‌ای از مسیر باستانی برینگیا خلاف آن را نشان می‌دهد.

تا سالهای ۱۹۷۰، عقیده بر این بود که اولین بومیان آمریکا مردمان «کلوویس» هستند که نامشان را از محوطۀ باستانی ۱۱ هزار ساله‌ای گرفته‌اند که در نزدیکی کلوویس نیومکزیکو کشف شده است. شواهد DNA نشان می‌دهد که این مردمان درواقع اجداد مستقیم حدود ۸۰ درصد از مردمان بومی سرتاسر قارۀ آمریکا هستند؛ بااین‌حال، حتی این شواهد نیز نشان نمی‌دهد که مردمان مذکور اولین کسانی بوده‌ اند که به آمریکا رسیده‌ اند. هنوزهم برخی محققان عقیده دارند که این اقوام حداقل از اولین بومیان بخشی از قارۀ آمریکا هستند که هم‌اکنون به‌عنوان کشور پهناورِ ایالات متحده میشناسیم. به‌ هر‌ترتیب، بدیهی است که هزار سال قبل از اینکه کلمب به این قاره پای بگذارد، آدمهای زیادی به آنجا رفته بودند.

«قبل از آمدن کلمب وضعیت آمریکا چطور بوده است؟» درحالیکه افسانه‌ ها حاکی از آن است که اقوام کوچ ‌نشین به‌ صورت پراکنده در این سرزمین زندگی میکردند، تحقیقات چند دهۀ گذشته نشان داده است که بسیاری از بومیان اولیۀ آمریکا به‌ صورت گروه‌های متمرکز و بسیار نظام ‌یافته‌ در شهرهای پیشرفته ‌ای زندگی میکردند. چارلز سی. مان، مورخ و نویسندۀ کتاب «۱۴۹۱: مکاشفات تازۀ آمریکاییان پیش از کلمب»، در این زمینه نوشته است:

از جنوب مِین تا نزدیکی کارولینا، می توانستید تمام خط ساحلی را با مزارع و اراضی و سکنه‌هایی و نیز دهکده‌هایی پرجمعیت ببینید که تا مایل‌ها امتداد یافته و با دیوارهای چوبی احاطه شده بودند.

ژاک سینک مارسژاک سینک مارس باستان‌شناسی بود که در سالهای ۱۹۷۰ سلسله‌حفاری‌هایی در غارهای بلوفیش در یوکان کانادا انجام داد.

مان در‌ ادامۀ کتابش نوشته است:

سپس در جنوب‌شرقی، قبایلی را می‌دیدید که هزاران‌هزار تا از آنها در این بلندی‌ها جمع شده بودند که هنوزهم وجود دارند. وقتی‌ پایین‌تر می ‌رفتید، با آنچه اغلب به آن «امپراتوری آزتک» گفته میشود، مواجه میشدید که امپراتوری بسیار تهاجمی و توسعه‌ طلب بود و تنوچتیتلان، یکی از شهرهای بزرگ جهان را به پایتخت خود تبدیل کرده بود که هم ‌اکنون به آن «مکزیکوسیتی» گفته میشود.

مطمئنا پس از رسیدن کلمب به قارۀ آمریکا، نگاه‌ها به بومیان آمریکا بسیار متفاوت بوده است.

بسیاری از مورخان ورود کریستوف کلمب به آمریکا در سال ۱۴۹۲ را آغاز «دوران استعمار» دانسته‌ اند. اگرچه خودِ کاشفان آمریکا معتقد بودند که به هند‌شرقی پای گذاشته ‌اند، درواقع به باهامای امروزی رسیده بودند. بومیان هم با نیزه‌های ماهی ‌گیری خود به استقبال مردانی رفتند که از کشتی‌ها پیاده میشدند. کلمب این جزیره را «سان‌سالوادور» و نام «هندیان» را بر بومیان تائینو ساکن جزیره گذاشت. درحالیکه بومیان آمریکا به‌وضوح از نژاد زرد هستند، همچنان در فارسی به آنها «سرخ‌ پوست» می گوییم که متأسفانه باری به ‌شدت اهانت ‌آمیز نژاد پرستانه دارد. خودِ بومیان ساکن جزیره که شوربختانه درحال‌ حاضر از میان رفته‌ اند، به آن «گواناهانی» می گفتند.

سپس، کلمب و افرادش بادبانها را برافراشتند و راهیِ چند جزیرۀ دیگر ازجمله کوبا و هیسپانیولا شدند که حالا به آنها هائیتی و جمهوری دومینیکن گفته میشود. برخلاف تصور بسیاری، مدرکی وجود ندارد که نشان دهد کلمب به سرزمینهای اصلی آمریکای‌شمالی پای گذاشته است. کلمب که همچنان مطمئن بود جزایری را در آسیا کشف کرده است، دژ کوچکی در هیسپانیولا ساخت و ۳۹ نفر از افرادش را برای گردآوری طلا و انتظار برای رسیدن گروه‌های بعدی از اسپانیا در آنجا گذاشت. پیش از عزیمت به اسپانیا، وی ۱۰ نفر از بومیان آنجا را ربود تا بتواند آنها را به‌عنوان مترجم آموزش دهد و به‌عنوان مدرک به درباریان نشان دهد. یکی از این افراد در دریا جان سپرد.

«پیاده شدن کلمب و افرادش»، اثر جان وندرلین، ۱۸۴۷«پیاده‌شدن کلمب و افرادش»، اثر جان وندرلین، ۱۸۴۷

کلمب به اسپانیا بازگشت؛ جایی که در آنجا از او همچون قهرمان استقبال شد. کلمب که به او دستور داده شده بود به کارش ادامه دهد، تا اوایل سالهای ۱۵۰۰ همچنان در خلال سه سفر دیگر به نیم‌کرۀ غربی بازگشت. در این سفرها، اروپاییان از بومیان دزدی میکردند و زنان و همسران آنها را می‌ربودند و آنان را به‌عنوان اسیر می گرفتند تا به‌همراه خود به اسپانیا ببرند. با افزایش استعمارگران اسپانیایی، جمعیت بومیان نیز در سرتاسر جزایر کم شد.

تعداد بی‌شماری از بومیان براثر بیماری‌های وارداتی اروپاییان مانند آبله و سرخک جان خود را از دست دادند؛ بیماری‌هایی که هیچ مصونتی دربرابر آن‌ نداشتند. در مطلب «چگونه آبله در فتح امپراتوری آزتک به اسپانیایی‌ها کمک کرد» این موضوع را بررسی کرده‌ایم. علاوه‌بر‌این، اروپاییان اغلب ساکنان جزیره را به کار در مزارع مجبور میکردند و وقتی مقاومتی از بومیان سر می‌زد، سزای آن مرگ یا فرستادن‌شدن به اسپانیا به‌عنوان برده بود. کلمب در آخرین سفرش برای بازگشت به اسپانیا به‌مشکل برخورد و یک سال را در جاماییکا به‌سر برد تا در سال ۱۵۰۴ کمک‌ها از راه برسد و نجات پیدا کند.

کاشفان ایتالیایی‌ توانستند گذرگاهی از دنیای قدیم به دنیای نو باز کنند

دو سال بعد، یعنی ۱۵۰۶، کریستوف کلمب درگذشت و در زمان مرگ، همچنان بر این عقیدۀ اشتباهش پافشاری میکرد که سرانجام توانسته گذرگاه جدیدی برای سفر به آسیا کشف کند. شاید به‌همین‌دلیل است که نام‌گذاری قارۀ آمریکا نه از روی نام کلمب، بلکه از روی کاشف اهل فلورانس به‌نام آمریگو وسپوچی بوده است. وسپوچی این فرضِ افراطی را مطرح کرد که کلمب به قارۀ دیگری قدم گذاشته که کاملا با آسیا فرق دارد. بااین‌حال، چنانچه گفته شد، قارۀ آمریکا هزاران سال پیش از اینکه هیچ‌یک از این دو متولد شده باشند، محل زندگی بومیان آمریکایی بوده است و حتی گروه‌های دیگری از اروپا پیش از کلمب به قارۀ آمریکا پای گذاشته بودند.

لیف اریکسون، کاشف و دریانورد اسکاندیناوی اهل ایسلند، تباری ماجراجو داشت. پدرش، اریک سرخ، در سال ۹۸۰م اولین مستعمرۀ اروپایی را در منطقه‌ای بنا کرد که اکنون به آن «گرینلند» گفته میشود. لیف اریکسون که در‌حدود سال ۹۷۰م در ایسلند متولد شد، به‌احتمال زیاد در گرینلند بزرگ شد و بعدها در ۳۰ سالگی به نروژ رفت. در آنجا بود که به تأسی از اولاف تریگگاسون، پادشاه نروژ، به مسیحیت گروید. افزون‌براین، اولاف اول الهام‌بخش اریکسون بود تا کیش مسیحیت را در میان پاگانهای، پیروان ادیان چندخدایی، ساکن گرینلند رواج دهد؛ ولی اندکی پس ‌از‌آن، اریکسون در‌حدود سال ۱۰۰۰م وارد قارۀ آمریکا شد.

دربارۀ چگونگی کشف آمریکا به‌دست لیف اریکسون روایت‌های تاریخی مختلفی در دست است. در یکی از روایت‌ها، ادعا شده که اریکسون در مسیر برگشت به گرینلند، به‌اشتباه به آمریکای‌شمالی رسیده است. درمقابل، در روایت دیگری گفته شده است که کشف او کاملا از روی قصد بود؛ چراکه قبلا دربارۀ این سرزمین از تاجری ایسلندی شنیده بود؛ اما هیچ‌وقت به ساحل آن پای نگذاشته بود. اریكسون که قصد کرده بود به سرزمین جدید برود، ۳۹ نفر را جمع کرد و راهی سفری طولانی شد.

درحالیکه این روایت‌های قرون وسطایی ممکن است که بیشتر به افسانه‌ها و حماسه‌های نورس شباهت داشته باشند، باستان‌شناسان شواهد مشهودی یافته‌اند که این روایت‌های حماسی را تأیید میکنند. هلگه اینگستاد، كاشف و باستان‌شناس نروژی، در سالهای ۱۹۶۰ محل اقامت وایکینگها را در لانس اُو ميدوز جزیرۀ نیوفاندلند پیدا کرد؛ یعنی درست همان‌جایی که در حماسه‌های نورس ادعا شده بود اریکسون اردوگاهی برپا کرده است. نه‌تنها بقایای کشف‌شده در آنجا به‌وضوح به اسکاندیناوی متعلق بودند؛ بلکه تاریخ‌گذاری رادیوکربن نیز مشخص کرد که قدمت این اشیاء به همان دوران اریکسون بازمی گردد.

با تمام اینها، همچنان بسیاری می‌پرسند «آیا کریستوف کلمب آمریکا را کشف کرد؟» درحالیکه به‌نظر می‌رسد اریکسون در این زمینه از کلمب پیشی گرفته بود، دریانوردان ایتالیایی‌ موفق شده بودند کاری انجام دهند که وایکینگها نتوانسته بودند. آنها گذرگاهی از دنیای قدیم به دنیای نو باز کردند. فتح و استعمار سرزمین جدید به‌دنبال کشف آمریکا در سال ۱۴۹۲م به‌سرعت اتفاق افتاد و زندگی در هر دو سوی اقیانوس اطلس برای همیشه دستخوش تغییر شد. باوجوداین همان‌طورکه راسل فریدوم، نویسندۀ کتاب «چه کسی اولین بود؟ کشف آمریکا» می‌نویسد:

نه کلمب و نه وایکینگها اولین نفرها نبودند؛ بلکه این دیدگاهی صرفا اروپایی‌محور است. میلیونها نفر پیش از آنها اینجا بوده‌ اند؛ بنابراین، اجداد آنها اولینها بودند.

دیدگاه‌ها دربارۀ کشف آمریکا

در سال ۱۹۳۷، گروه بانفوذی از کاتولیک‌ها مشهور به «شوالیه‌های کلمبوس» توانستند به‌خوبی با کنگره و فرانکلین دی. روزولت، رئیس‌جمهور وقت، لابی کنند تا تعطیلی رسمی به‌افتخار کریستوف کلمب برپا شود. اعضای این انجمن برادری کاتولیک‌ها مایل بودند که دربارۀ تأسیس کشور آمریکا از قهرمانی کاتولیک تجلیل شود. درحالیکه روز ملی کلمب در دهه‌های پس ‌از‌آن مرتب جشن گرفته شده بود، در‌این‌بین، هیچ‌وقت روز لیف اریکسون نتوانست با آن رقابت کند. در سال ۱۹۶۴، دولت لیندون جانسون، رئیس‌جمهور وقت، اعلام کرد که ۹ اکتبر هر سال به‌عنوان «روز لیف اریکسون» در نظر گرفته میشود تا بدین‌وسیله یاد کاوشگر وایکینگها و ریشه‌های اسکاندیناوی کشور آمریکا گرامی‌ داشته شود.

درحالیکه انتقادهای امروزی از روز کلمب در بدرفتاری‌های این مرد با بومیان ریشه دارد، به‌نوعی آغازگر گفتمان برای کسانی است که از تاریخ آمریکا بی‌اطلاع هستند. بدین‌ترتیب، چنانچه در این مقاله نیز ذکر شد، نه‌تنها دربارۀ شخصیت خودِ کریستوف کلمب تجدید‌نظر شده است؛ بلکه دستاورد واقعی او هم جای بحث دارد. گذشته از رسیدن اریکسون به قارۀ آمریکا قبل از کلمب، نظریه‌های دیگری دربارۀ گروه‌های دیگری نیز وجود دارد.

کافن منزیس مورخی است که ادعا کرده ناوگانی از چین به‌رهبری دریاسالار ژنگ هه در سال ۱۴۲۱م قارۀ آمریکا را کشف کرده است. منزیس این ادعا را با استفاده از نقشه‌ای چینی مطرح کرده است که ظاهرا به سال ۱۴۱۸م تعلق دارد. بااین‌حال، این نظریه همچنان بحث ‌برانگیز است. ادعای بحث‌برانگیز دیگر این است که سنت ‌بِرَندان را این سرزمین را کشف کرده است. سنت‌ بِرَندان راهب ایرلندی قرن ششم میلادی بود که به‌ دلیل توسعه‌ و آبادانی کلیساها در انگلستان و ایرلند شهرت داشت. گویا او با کشتی بدوی به آمریکای ‌شمالی سفر کرده است. همچون نظریۀ منزیس، شواهد برای اثبات این فرضیه هم اندک است و تنها یک کتاب لاتین از قرن نهم میلادی در دست است که چنین ادعایی را ثابت میکند.

آیا کریستوف کلمب آمریکا را کشف کرد یا وایکینگها کشف کردند؟» در پایان بحث، باید بگوییم که دقیق ‌ترین پاسخ به این پرسش را می توانیم در میان بومیان آمریکایی جست ‌وجو کنیم؛ چون آنها هزاران سال قبل از اینکه اروپاییان از وجود چنین سرزمینی خبر داشته باشند، به آنجا پای گذاشته بودند.

👁️ بازدید: 326🔎 ورودی گوگل: 0

نظرات (1)

  • سلام. این مطالب قابل استناد نیست و بیشتر به تاریخ سرایی و یاوه بافی شبیه است تا مستندات تاریخی مفید. با این حرفهای صد من یه غاز هیچ مشکلی از مصائب روزافزون زندگی مردم ایران و جهان حل نخواهد شد.

    پاسخ دادن

به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید

یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را می‌دهد که رایگان تولید محتوا کنند و با کمک هوش مصنوعی، محتوای خود را به صورت مؤثر به مخاطبان نمایش دهند.

Your Ad Banner

logo-samandehi

دانلود اپلیکیشن اندروید

درباره ما . راهنما . اطلاعیه‌ها . آپدیت‌ها . قوانین . ارتباط با ما

کلیه حقوق این سایت برای یوزبیت محفوظ می‌باشد.