
بخشهای کهن تر اوستا چون گاهان زرتشت و هفت هات کهن نمیتوانند به دوره ای متأخرتر از ا بتدای هزاره ۱ پ.م متعلق باشند و زمان گردآوری سرودهای ودایی میان ۱۳۰۰تا۸۰۰ پ.م است.
در برخی از موارد کاربرد کلمات و عبارات در اوستا و وداها چنان است که ثا بت میکند این نوع کاربرد از دوره آریایی به میراث مانده است.
برای آریاییها رته (اَشه) به عنوان نظم جهانی و راستی و حقیقت و نیز عامل حفظ این نظم یکی از مفاهیم مهم دینی به شمار میرفت. تضاد و مخالفت میان رته و دروغ در این جهان بینی نقش اساسی ایفا میکرد.
اقوام هند و اروپایی در دوره زندگی مشترک خود بیشتر خدایان طبیعت را می پرستیدند. هرودوت خدای آسمان را نزد پارسیان زئوس می نامد. برخی از محققان از جمله نیبرگ، بر آن هستند که هرودوت این نام را بر اهورامزدا نهاده است. به نظر میرسد که در اینجا منظور هرودوت، که به احتمال بسیار نه دین رسمی هخامنشیان بلکه مذهب توده مردم را بیان میکند، همان خدای «آسمان، پدر» است و به سبب نام او که با نام زئوس، آسمان، پدر یونانی شباهت دارد، آن دو را یکی دانسته است. از سوی دیگر، به گفته هرودوت، سکاها خدای آسمان را پاپایوس، به معنی پدر می نامیدند و او را همسر آپیا یا زمین میدانستند. پاپایوس سکایان نیز بی تردید بازمانده از «آسمان، پدر» دوره هند اروپایی است که در ریگ ودا دیائوس نامیده میشود. وی در آنجا با عنوان دیائوس، پیتر (آسمان، پدر) همراه با پِرتَهیوی ماتر (زمین-مادر) برشمرده میشود. شخصیت این خدا در ریگ ودا بسیار رنگ باخته است و در نهایت خدایان متاخر و در راس انها ایندره، خدای جنگ، او و دیگر خدایان اَسوره را از قدرت خلع میکنند. در اوستا از این خدای کهن «آسمان، پدر» اثری نیست، اما در یک مورد در یشتها کلمه dyaoš، به معنی «آسمان» به کار رفته است، که میتواند نشانه ای از وجود چنین خدایی در زمانهای بسیار دور در ایران باستان باشد.
از مقایسه ها چنین بر می آید که این خدا به یک خدای عاطل استحاله یافته، و به تدریج در مجمع خدایان آریایی در وداها و دین ایران باستان از منزلت پیشین افتاده است، اما فراموش نمیشود. در اوستا هنوز آسمان به عنوان یکی از وجوه طبیعت با نام اَسمَن، همراه با زمین، باد و دیگر خدایان پرستش میشد. بجز آسمان، آریاییهای باستان زمین، آب، آتش، خورشید و ماه را می پرستیدند. در وداها خدایی مستقل به نام ماه وجود ندارد، اما از اتهروه ودا به بعد، چَندَره به عنوان ماه پرستش میشد. آریاییها دو خدای باد را نیز می پرستیدند. یکی به نام واته، و دیگری وَیو. ویو خدایی بود با شخصیتی سخت دوگانه که در وداها گاه همراه با ایندره حامی طبقهٔ جنگجویان شمرده میشود. وی در جهان وسطا، یعنی میان آسمان و زمین جای داشت و در ایران بعداً به دنبال تعمیم نظام ثنوی شخصیت وی به دو نیمه نیک و پلید تقسیم شد. هرودوت نیز در بیان مذهب پارسیان از همین خدایان نام می برد و میگوید که پارسیان برای آنان قربانی میکرده اند.
سومه، آتش و اب از مهمترین خدایان آریاییها به شمار میرفتند. اما بی تردید مهمترین خدایان آریاییها - که اهمیت انها در مجمع خدایان آریایی برتر از خدایان طبیعت و خدایان آیینی بود - غالباً تجسم اندیشه های انتزاعی الوهیت و تشخص یافته بودند که نسل جوانتری در میان خدایان محسوب میشوند. میتره (اوستایی: میثره، یعنی پیمان) که نامش در ردیف اول خدایان در پیمان نامه کورتیوزه، پادشاه میتانی و شوپیلو لیومه، پادشاه هیتی در نیمه هزاره قرن ۲ پ.م. یا وَرونه آمده است. ایزد پیمان و تشخص همان مفهومی است که نامش بیان میکند. در این پیمان نامه و نیز در وداها نام میتره در ترکیب دوگانه ای با ورونه ذکر میشود. ترکیب دوگانه میثره-اهوره در یشتها و میثه۰بگه در سنگ نبشته های هخامنشی نیز میتواند بازتا ب این همبستگی کهن باشد. ورونه، یار میثره نیز بی گمان تشخص اندیشه ای انتزاعی، شاید سخن راست بوده است. این نام باید در ایرانی باستان به صورت ورونه منعکس میشد، اما در سنت ایرانی از آن هیچ اثری نمانده است. بسیاری از جمله زنر بر آنند که ورونه یا خدایی با همین کارکرد، اما شاید با نامی دیگر، یا حتی زوج «میتره-ورونه» نمونه اصلی و نخستین اهوره مزدا، خدای بزرگ دین زرتشتی بوده است. جالب توجه است که آبها در وداها همسران ورونه یا ورونانی و در یسن ۳۸:۳ و دیگر جاه ها اهورانی نامیده شده اند. این خود میتواند مبین ارتباط میان اهوره مزدا و ورونه باشد.
اَریَمَن از همکاران نزدیک میتره و ورونه آریایی و در هند از جمله آدیتیه ها بود. در اوستا او از خدایان محبوب به شمار میرود و حتی در نماز معروف گاهی اَیریِما ایشیو در یسن از وی یاد شده است. او نگهبان بستگیهای قبایل آریایی با هم به شمار میرفت. خدایی با نام بهگه در وداها از جمله آدیتیه ها به شمار میرود. در وجود خدایی با این نام در سنت ایرانی تردید است. هنینگ بر اساس تعبیری از یک اصطلاح سغدی به وجود خدایی به نام بَگه در ایران نیز قائل شده است. کسانی چون دوشن گیمن از وی پیروی میکنند، اما این نظریه به ویژه از سوی دیتز به شدت رد شده است. به هر روی، بَگه در اوستا و کتیبه های فارسی باستان همیشه به معنای عام «خدا» و گاه شاید برای اطلاق به خدای برتر به کار رفته است. نیز دربارهٔ ایزد جنگ و پیروزی نزد آریاییها توافق وجود ندارد. ایزد جنگ و پیروزی در ایران وِرِثرَغَنه (بهرام) نام دارد و از همکاران نزدیک میثره (مهر) به شمار میرود میثره خود بسیاری از خصوصیات خدای جنگ را داراست، اما این نقش برای او کاملاً ثانوی بوده است و از خصوصیات اصیل و کهن وی نیست. از این رو، او خود نمیتواند خدای جنگ و پیروزی بوده باشد.
در هند خدای بلا منازع جنگ ایندره اژدها کش است که همتای او ایندره در اوستا از دیوهای مهم و رقیب متخاصم اشه محسوب میشود. بنونیست و رنو در تحقیقی در ایباره، به این نتیجه رسیدند که ایزد پیروزی آریایی وِرثرَگهنه نام داشته است. این دو بر آن اند که در ایران وضعیت اصلی آریایی این خدا حفظ شد، اما در هند این خدا و پهلوانی به نام ایندره در هم آمیخته و در نتیجه ایندره با جذب خصوصیات وی به خدای جنگ تبدیل شد. کسانی چون بویس و تیمه مدافع این نظریه اند. اگرچه اعتقاد به عکس آن، یعنی وجود ایزد جنگی به نام ایندره در دوره آریایی نیز از سوی کسانی چون دوشن گیمن، لینکلن و موله در برا بر این نظریه پذیره شده است.
با توجه به آنکه در نزد آریاییها میتانی نیز ایندره در کنار ورونه، میتره و ناستیه ها ذکر میشود و بر اساس تعبیر دومزیل در آنجا خدای جنگجویان است، نظر اخیر جذا بیت بیشتری دارد و میتوان پذیرفت که ایزد جنگ آریاییها، یعنی ایندره، مهمترین و فعالترین خدای ریگ ودا بوده است و در ایران با تنزل وی به مرتبه دیوی، یکی از صفات وی، یعنی مقاومت شکنی به مرتبه الوهیت رسیده است. از دیگر ایزدان مشترک دوره آریایی میتوان اَپام نپات، خدای ا ب را نام برد. برخی او را نوعی آتش نهفته در ابها و شاید تجلی آذرخش در ا بر باران زا دانسته اند.
به جز اینها میتوان از ایزدی یاد کرد که «پیام بشری» یا «دارای کلام مردانه» نامیده میشود. این ایزد که در اوستا نَیریوسَنگهه نام دارد، بی تردید همتای نرام شمشه در وداهاست که هم لقب آگنی و هم از خدایان مستقل بود و دودی را که از آتش و فدیه های نثار شده گوشت و چربی حیوان قربانی شده یا چوبهای خوشبو، به سوی آسمان روان میشد، پیام رسان آدمیان به پیشگاه خدایان می پنداشتند.
ایزد بانوی ابها که در اوستا اَرِدوی سورا اَناهیتا نام دارد و احتمالاً نامش عنوان رودی به اسم هَرَهوَتی بوده است، معادل رود-ایزد بانوی هندی سَرَسوَتی است. اَرَمتی، ایزد بانوی محشور با زمین و ایزد بانوی فراوانی و نعمت که در اوستا پَرِندی و در وداها پورَمدهی نامیده میشود، از ایزد بانوان مهم آریایی بودند.
سَروه (اوستایی:saurva از دیوان؛ سنسکریت شروه śarva نام دیگر رودره، الگوی اصلی خدای وحشت آفرین شیوه، شیوا در دوره های بعد) بازمانده الاههٔ مرگ kolvo در دوره هند و اروپایی به شمار میرفت.
آریاییها به وجود خدایی آفریننده به نام ثوَرشتَر (در اوستایی غیر گاهان Øwōrəštar، سنسکریت tvașțŗ) که نقش وی معادل گِوش تَشَن است، معتقد بودند. چنانکه دو مزیل در آثار متعدد خود نشان داده است که ساختار مجمع خدایان هند و اروپایی، و نیز آریایی، بازتا ب اوضاع و احوال و ساختار اجتماعی همان جوامع بوده است. از این رو، خدایان هم مانند افراد جامعه به ۳ گروه تقسیم میشدند: گروه نخست خدایان دینیار و شهریار، گروه دوم خدایان رزم یار و جنگجو و شهریار، گروه سوم خدایان باروری و رفاه مادی و تندرستی را در بر می گرفت. میتره و ورونه و نیز همکاران آنان خدایان طبقه نخستین بودند. میتره خدای عدالت و حکمت، و ورونه خدای قدرت و حکومت بود. ایندره و همکارانش خدایان طبقه جنگجو و دوناستیه - که در وداها اَشوین نیز نامیده میشوند - خدایان طبقه سوم محسوب میشدند. این تقسیمبندی با اختصاص نمادین رنگها (سفید به طبقه نخست، یعنی روحانیون، سرخ به جنگجویان، و ا بی یا کبود به طبقه سوم یا مردمان عادی) بیان میشد. تعمیم این تقسیم بندی تا بدانجا بود که حتی برای درمان ۳ پزشکی داشتند: روحانیون به طریق معنوی چون دعا و مراسم آیینی، افراد طبقه جنگجو با جراحی و کشاورزان و شبانان با داروهای گیاهی خود را مداوا میکردند.
از دوره ای نامعلوم خدایان آریایی به دو گروه اَسوره (اوستایی اَهوره = سرور، فرمانروا) و دَیوه (درخشنده) تقسیم شده بودند. اسوره ها خدایان فرمانروای جهان زیرین و آسمان شب بودند. این خدایان دارای نیرویی جادویی و اسرارآمیز به نام مایا (قس: اوستایی:hūmāyā = دارای مایای نیک، از القا ب اهوره مزدا) بودند و قدرت خود را از طریق آن بر هستی اعمال میکردند. پاسداری از رته و امور اخلاقی چون پیمانها، سوگند، راستی و نظم در حیطه وظایف آنان بود. میتره و ورونه و همکارانشان در راس این گروه قرار داشتند. در ریگ ودا عنوان اسوره تقریباً بر تمام خدایان، حتی ایندره، سردسته دِوه ها که در اصل پسر قدرتمندترین دیوه ها بود، دیائوس، اَریَمَن و دیگر همکاران میتره و ورونه اطلاق میشود. اما از کتاب دهم ریگ ودا به بعد، این کلمه معنایی منفی مییا بد و کمکم عنوان خاص دیوان و عناصر پلیدی میشود. البته این تغییر فقط به معنای کلمه منحصر بود و اسوره های کهن چون میتره، ورونه، اریمن و دیائوس کما بیش چون خدایان پرستش میشدند.
در ایران اهوره نام خدای بزرگ دین زرتشتی، یعنی اهوره دانا یا اهوره مزدا، و همچنین لقب میثره و اپام نپات است. نیز آناهیتا پیرو قانون اهورایی نامیده شده و ورثرغنه و ایزد زمین، اهوره آفریده لقب دارند. زرتشت در گاهان در چندین مورد از اهوره به صورت جمع یاد میکند. دیوه ها خدایان طبقه جنگجویان مردمان عادی و خدایان آسمان و روز بودند و آیینهای افراطآمیز و خشونت بار و قربانیهای خونین برای آنان بیشتر در میان جنگجویان، و شاید مردمان عادی گسترش داشته است. دیوه ها به امور اخلاقی توجهی نداشتند و بیشتر به جنگ و جنگ آوری علاقه نشان میدادند. ایندره که در رأس دیوها قرار داشت، در زیگ ودا حتی به عنوان مخل رته ظاهر میشود. در وداها دِوه به معنی کلی «خدا» به کار رفته است، اما اغلب صفت ایندره و همکاران رزمجوی اوست. روشن است که زمانی در ایران هم دیو به معنای عام «خدا» بوده است.
در گاهان عبارت daēvāiščā mašyāišĉā به مفهوم کهن «با خدایان و مردمان» بکار رفته است. اما در نتیجه اصلاحات زرتشت یا شایدی حتی تأکید او بر گرایشی که از قدیم در این جهت داشت، این کلمه برا بر اهوره معنایی منفی پیدا کرد و در نهایت برای اطلاق به دیوان به کار رفت. در وداها این دو گروه خدایان با هم همزیستی داشتند و از هر دو گروه موازات هم طلب حاجت میشد، ولی این همزیستی به هیچ وجه مسالمتآمیز نبود.
آریاییها بت و شمایل نمی پرستیدند و به اقتضای شیوه زندگی اسکان نیافته، برای خدایان خود پرستشگاه نمی ساختند. صفه ای که مراسم آیینی بر آن برپا میشد، سطح صاف شده پاک و تقدیس یافته در فضای آزاد بود. تقدیم قربانی به خدایان و نثار فدیه به اب و آتش مهمترین مشغله های دینی آریاییها بوده است. آنان بر آن بودند که اجرای صحیح مراسم قربانی برای تمامی جامعه سلامت و رفاه به همراه می آورد. تنها روحانیون میتوانستند این مراسم را انجام دهند و شاهان و جنگجویان برای تقدیم قربانیهای خود باید روحانیان را به خدمت می گرفتند. در ازای این کار باید پاداشی به روحانیون می پرداختند. آریاییها فقط حیوانات اهلی، یعنی گاو و اسب و بز و گوسفند را مناسب قربانی کردن میدانستند. از این میان، اسب از همه مهمتر بود و در مراسم به تخت نشستن پادشاهان قربانی میشد. گاو مهمترین حیوانی قربانی برای موارد معمولی بود؛ ولی گاه بز و گوسفند را که ارزش کمتری داشتند، جایگزین آن میکردند. قربانی انسان هم در میان آریاییها مانند بقیه اقوام هند و آریایی مرسوم بود. در هند قربانی انسان را پوروشَه مِدهه می نامیدند. در ایران باستان هم مواردی از قربانی انسان گزارش شده است. از جمله بر اساس روایت ضعیفی که هرودوت نقل میکند، آمستریس، همسر خشایارشا در پیری به عنوان سپاسگزاری برای خدایی که در زیرزمین جای دارد، ۱۴ پسر بچه از خاندانهای اشرافی را زنده به گور کرد. نیز به گزارش هرودوت، وقتی سپاه خشایارشا در هنگام لشکرکشی به یونان به استرومُن رسید، در محلی که نامش به معنای «نه راه» است، ۹ پسر و ۹ دختر بچه که در آنجا زاده شده بودند را به خاک سپردند. این گزارش هرودوت که میگوید زنده به گور کردن، رسم پارسیان است، جای تردید دارد. با این همه، شاید قربانی کردن انسان برای خدای جنگ و دیگر خدایان در میان سکاها معمول بوده است. با رواج دین زرتشتی در ایران و اعتقاد به آزار نرساندن به موجودات زنده (اَهیمسه) در دوره های بعد ودایی این آیین منسوخ شد.
در هنگام قربانی کردن حیوانات، زیر پای انها و در اطراف محوطهٔ برگزاری آیین، سبزه های تازه میگستردند (اوستایی:harəsman سنسکریت:bahris) و روحانی حاضر در مراسم دسته ای از این سبزه ها را که ظاهراً نماد جهان گیاهی بود، در دست می گرفت. پس از قربانی کردن حیوان و گاه پختن گوشت، آن را تکه تکه کرده، روی سبزه ها می چیدند. این مراسم که با دعا و ستایش خدایان همراه بود و یَنگه (اوستایی :yasna، سنسکریت:yajna) نامیده میشد. بعدها، هم در ایران و هم در هند این کلمه که در اصل فقط به معنای مراسم قربانی بود، معنای پرستش نیز پیدا کرد.
سومه در مراسم آیینی آریاییها نقش مهمی داشت. امروزه زرتشتیان آن را هوم می نامند و جای گیاهی که در آن دوره برای تهیه نوشیدنی سومه به کار میرفت و عصاره آن قطعاً خواص سکرآور یا خلسه آفرین داشت، گیاه اِفِدرا را به کار میبرند. ظاهراً گیاه اصلی پس از مهاجرت از مسکن نخستین آریاییها، دیگر در دسترس انها نبود و ناچار شدند تا گیاهان دیگری جایگزین آن کنند. این گیاه هم قربانی بود و هم خدایی که نیایش میشد و قسمتی از حیوان قربانی شده در یَگنه را به او تقدیم میکردند.
پنداشته میشد که سرمه درمانگر، توان افزا، دورکننده خشکسالی و نگهبان گله ها است. آن را در هاونی میسا بند و پس از مخلوط کردن با چیزهای دیگر (اب، شیر)، هم روحانیون و هم حاضران در مراسم از آن مینوشند.
در دوره آریایی نخستین، انسانها منو و نِمه بوده اند. منو که در هند و اروپایی به معنی «مرد، انسان» است در سنت ایرانی به چند فرد مختلف تبدیل شده و نقش نخستین وی مبهم است. در اوستا از فردی به نام مَنوش چیثره (از نژاد منو) نام برده شده که پسر اَیریاوه است. اما در بندهش موبدان پارس از نسل منوچهر شمرده شده اند. در هند منو پسر ویوَسوَنت و برادر نِمه است. بر اساس ریگ ودا، او نخستین کسی است که قربانی بر پا میدارد، بعید نیست که آریاییها و حتی هند و اروپاییها وی را یکی از نمونه های نخستین انسان و پیش نمونه روحانیون میدانسته اند.
انسان نخستین دیگر، نِمه (اوستایی: ییمه «جمشید») نیز پسر ویوَسوَنت است. تغییرات بعدی در دو سنت ایرانی و هندی دو شخصیت متفاوت از وی ساخته است. در ایران او نخستین شاه و فرمانروای دوران طلایی بی مرگی است که با ارتکا ب گناهی نامعلوم مقام خود را از دست میدهد. اما در هند، یَمه نخستین کس از آدمیان است که دستخوش مرگ شد و از این رو، شاه مردگان گشت. نام او به معنی توأمان و هم شکم است و در هر دو سنت ایرانی و هندی از خواهر توأمان وی یَمی (پهلوی: جَمیگ) نام برده شده است. لینکلن بر این عقیده است که یَمه، نخستین شاه و پیش نمونه شاهان به دست برادرش، مَنو پیش نمونه روحانیون قربانی شد و از این قربانی جهان زاده شد. او این اسطوره را متعلق به هند و اروپایی میداند. وی همچنین یکی دیگر از پیش نمونه های نخستین انسان را تَریته میداند که از قهرمانان پرآوازه عهد آریایی بود. نام وی لفظاً به معنی «سومین» است. او در هند قهرمانی است اژدها کش و کسی است که سومه مقدس را میفشارد و مینوشد. در ایران این شخصیت در دو تن متجلی شده است. یکی ثَرینه (اثرط در متون بعدی) که شفا بخش و آماده سازنده هوم مقدس است. لینکلن وی را نیز قهرمانی از دوره هند و اروپایی میداند.
در دوره آریایی امر قضا به وسیله آزمونهای بس دشواری صورت می گرفت که می پنداشتند، نتیجه انها میتواند بی گناهی یا گناهکاری فردی را اثبات کند. جان سالم به در بردن از این آزمونها به معنای صحت ادعای آزمون شونده بود. آتش نقش مهمی در این مراسم ایفا میکرد. برای شناختن پیمان شکنان آزمون آتش، مثل دویدن از میان دو توده عظیم آتش، یا ریختن فلز گداخته بر سینه آزمون شونده و مانند آن صورت می گرفت. برای اثبات سوگندها آزمون اب نقش تعیین کننده داشت. در این مورد تیری از کمان رها میشد و دونده ای تیزپا برای گرفتن آن میدوید. در طی این مدت فرد آزمون شونده باید زیر اب باقی می ماند.
نظرات (0)
به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید
یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را میدهد که رایگان تولید محتوا کنند و با کمک هوش مصنوعی، محتوای خود را به صورت مؤثر به مخاطبان نمایش دهند.
سایر مقالات نویسنده
جدیدترین مقالات
درباره ما . راهنما . اطلاعیهها . آپدیتها . قوانین . ارتباط با ما
کلیه حقوق این سایت برای یوزبیت محفوظ میباشد.