هووخشتره پسر فرورتیش شاه

مرگ فرورتیش و شکست مادی‌ ها، منجر به استقرار فرمانروایی سکاها در ماد شد تا این‌ که سرانجام هووخشتره پسر فرورتیش توانست به ۲۸ سال فرمانروایی آن‌ ها پایان دهد. او تواناترین شاه ماد و اولین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد و ایران را به ‌عنوان یک قدرت مهم در جهان آن زمان مطرح کرد. هووخشتره را باید بنیانگذار واقعی دولت ماد و معمار حقیقی امپراطوری ایرانیان باستان دانست. وی ابتدا ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و سپس با اتحاد با دولت بابل و حمله به نینوا پایتخت آشوریان، توانست به عمر امپراطوری آشور خاتمه دهد. فرورتیش با الیاتس شاه لیدیه جنگید و توانست سرزمین ‌های فوقانی رود هالیس را تصرف کند. مورخان زمان حکومت او را بین سال‌ های ۶۲۴ تا ۵۸۵ پیش از میلاد می ‌دانند.

مادیای سکایی یا مادیوس یکی از شاهان سکایی بود. در زمان مادها سکاها فراوان با حکومت‌های داخلی ایران زمین می‌جنگیدند و بعضاً با آشور همپیمان می‌ شدند و زمانی زیر فرمان خود مادها با آشوریان می‌ جنگیدند. به دنبال حمله مجدد آشور به مادها، خشتریته برای پایان دادن به حملات آشور با ماننا و سکاها پیمان دوستی بست و عملاً با آشور وارد جنگ شد. پدر او پارتاتوآ و مادرش دختر اسرحدون، پادشاه آشور بود.

هُووَخْشَتْرَه (پارسی باستان : hUvaxštra، اکدی: mÚ-ak-sa-tar و mUk-sa-tar، ایلامی: mÚ-ak-sa-tar, mUk-sa-tar و mÚ-ma-ku-iš-tar، فریگی باستان: Ksuwaksaros، یونانی: Kyaxárēs) سومین شاه ماد بود که در سال ۶۲۵ پیش از میلاد به سلطنت رسید و تا سال ۵۸۵ پیش از میلاد حکومت کرد. ماد در دوران حکومت هووخشتره از مرزهای جغرافیایی قومی خود فراتر رفت و بسیار گسترش یافت و به بزرگ ‌ترین امپراطوری زمان خود تبدیل شد، که از سمت مغرب تا رود هالیس (قزل ‌ایرماق) و از سمت مشرق تا آمودریا یا سیردریا می‌ رسید. برخی از پژوهشگران نام وی را برگرفته از دو واژه پارسی باستان هو (خوب) و خشثره (شاه) دانسته ‌اند که در کل به معنی «پادشاه خوب» است. دربارهٔ زندگی هووخشتره منابع اندکی موجود است، که شامل منابع آشوری و رویدادنامه ‌های بابلی، منابع یونانی به ‌ویژه تاریخ هرودوت و گزارش‌ هایی پراکنده از منابع یهودی می‌ شود.

هووخشتره، نخست سکاها را که پس از مرگ پدرش فرورتیش بر ماد سلطه یافته‌ بودند، شکست داد. پس از آن برای مقابله با آشوریان، نیروی نظامی مجهزی تشکیل داد؛ زیرا سربازان طوایفی که به ‌همراه سرکردگان خود در هنگام جنگ به اردو می ‌پیوستند، هرگز از عهدهٔ یک سپاه منظم برنمی ‌آمدند. به همین خاطر ابتدا ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و به جای تقسیمات سابق عشیرتی، آن ‌ها را بر حسب نوع سلاح تقسیم ‌بندی کرد و این خود استعداد جنگی آن ‌ها را بسیار بالا برد. هووخشتره سپس با دولت بابل متحد شد و با نیروی نظامی خود به سوی سرزمین آشور حرکت کرد. در سال ۶۱۴ پیش از میلاد از کوه‌ های زاگرس گذشت و ضمن تسخیر آبادی‌ های آشوری سر راه، شهر آشور، پایتخت باستانی دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، نبوپَلَّسَر (پادشاه بابل) در شهر آشور به دیدار هووخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ماد و بابل تجدید شد. در سال ۶۱۲ پیش از میلاد هووخشتره و نبوپلسر توانستند با حمله به نینوا (پایتخت آشوریان) و فتح آن، به عمر امپراطوری آشور خاتمه دهند.

پس از فتوحات و پیروزی ‌های فراوان، هووخشتره این بار متوجه غرب و لیدیه و شهرهای تجاری یونان باستان در آسیای صغیر شد. وی با آلیات شاه لیدیه جنگید و توانست سرزمین ‌های بالای رود هالیس را تصرف کند. جنگ بین مادها و لیدی‌ ها سرانجام در سال ۵۸۵ پیش از میلاد مسیح به‌ دلیل خورشید گرفتگی ناگهانی پایان یافت و هووخشتره هم در همان سال یا سال بعد از آن درگذشت و پس از وی، پسرش ایشتوویگو به پادشاهی رسید و ۳۵ سال سلطنت کرد. بنا بر گفتهٔ ایگور دیاکونوف، آرامگاه هووخشتره در قزقاپان، مقبره‌ ای صخره‌ ای در استان سلیمانیه در کردستان عراق است.

منابع مرتبط با زندگی هووخشتره شامل منابع آشوری و رویدادنامه‌ های بابلی، منابع یونانی، به‌ ویژه تاریخ هرودوت و گزارش‌ هایی پراکنده از منابع یهودی است. مورخان یونانی گزارش ‌هایی دربارهٔ مادها و هووخشتره داده‌ اند، اما این گزارش ‌ها غالباً اندک و آمیخته به افسانه‌ اند. اطلاعاتی پراکنده از مورخینی چون هکاته وجود دارد که همین اطلاعات را مورخین بعدی نیز در آثارشان بازتاب داده‌ اند. نخستین کسی که گزارشی جامع در مورد مادها ارائه کرد، هرودوت بود. در میان منابع کهن یونانی موجود که دربارهٔ هووخشتره سخن گفته‌ اند، مهمترین آنها هرودوت و کتسیاس هستند که نوشته‌ های هرودوت تاحدودی قابل اعتماد است و پژوهش‌ های نوین باستان ‌شناسی هم در پاره ‌ای از موارد، گفته ‌های او را تأیید می ‌کنند؛ اما نوشته ‌های کتسیاس جنبهٔ داستان ‌سرایی و تفریح ‌انگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتسیاس دربارهٔ واقعهٔ یکسانی صحبت کرده ‌اند، گفته‌ های آنان بسیار با هم اختلاف دارند و در مواردی که بتوان این اختلاف ‌ها را از روی منابع دیگر بررسی کرد، گفته‌ های کتسیاس نادرست است.

منبع اصلی برای عملیات نظامی بابلی‌ها و مادها علیه آشوری ‌ها، رویداد نامهٔ نبوپلسر (یا رویداد نامهٔ گاد) است که دورهٔ بین سال‌ های ۶۱۶ تا ۶۰۹ پیش از میلاد را پوشش می ‌دهد. به ویژه، سقوط آشور به دست ارتش‌ های ماد و بابل در آن توصیف شده ‌است. بر اساس این نوشته، در سال ۶۱۴ پیش از میلاد، مادها با فرمانروایی هووخشتره، استان آشوری آراپخا را تسخیر کردند و سپس به‌ سوی نینوا گام برداشتند و شهر را محاصره کردند. آنها موفق نشدند نینوا را تصرف کنند، ولی در پاییز همان سال آشور، پایتخت باستانی امپراطوری آشوریان، را محاصره و سپس به تصرف خود درآوردند. نبوپلسر، شاه بابل، و هووخشتره همدیگر را در آشور ملاقات کردند و پیمان اتحاد بستند (خط‌های ۲۴–۳۰). نوشته سپس در متنی که امروزه اندکی از آن باقی مانده ‌است، به محاصرهٔ نینوا، پایتخت آشور، توسط ارتش ‌های بابل و ماد می ‌پردازد. پس از سه ماه، در سال ۶۱۲ پیش از میلاد، نینوا به تصرف درآمد و هووخشتره به خانه بازگشت (خط‌های ۳۸–۵۲). در این متن که حاوی گزارش تسخیر آشور و اتحاد هووخشتره با نبوپلسر است، از مادها به‌ عنوان اولین متحد بابلی ‌ها نام برده شده ‌است؛ با این حال در جای دیگر از «سپاهیان ماد» نیز یاد شده ‌است. به ‌طور خاص، این رویداد نامه از هووخشتره با عنوان «شاهِ سپاهیانِ ماد» یاد می ‌کند.

پیامبران یهودی، ناحوم و حبقوق، که تقریباً هم ‌زمان بوده ‌اند و در سدهٔ هفتم پیش از میلاد می ‌زیستند، سقوط فوری دولت آشور را شرح می ‌دهند. کتاب ناحوم سقوط نینوا را گزارش کرده ‌است و کتاب حبقوق دربارهٔ تسخیر آشور توسط مادها سخن می‌ گوید. احتمالاً پیش ‌گویی‌ های هر دو کتاب به زمانی که دولت آشور هنوز پابرجا بوده تعلق دارند، ولی آن‌ ها در دوره ‌ای بوده‌ اند که سرانجام مصیبت‌ بار دولت آشور، آشکار به نظر می ‌رسید.

ریشه ‌شناسی

نام هووخشتره در فارسی باستان به صورت هووَخْشَتَرَه آمده ‌است.

در سنگ ‌نوشتهٔ بابلی نبوپلسر، در هنگام سقوط آشور به هووخشتره تحت نام «مو ما کیشتار شار اومان مان دا» اشاره شده است. احتمالاً در این سنگ ‌نوشته هر جا از «شاه اومان مان دا» (لفظ قدیمی زبان اکدی برای نامیدن مردمان شمالی) یا «شاه ماد» نام برده ‌شده، مقصود هووخشتره است. مترادف بودن این دو لقب توسط فرانسوا تورو دانگن، در مورد نامه ‌ای در مورد شرکت مادی ‌ها در بابل هنگام محاصرهٔ کران (حرّان امروزه) کمی بعد از سقوط نینوا در سال ۶۱۲ پیش از میلاد، نشان داده ‌شده‌ است.

تبار و خانواده

به گفتهٔ هرودوت، هووخشتره نوهٔ دیاکو و فرزند فرورتیش بود. دربارهٔ نام پدر هووخشتره اختلاف‌ نظرهایی در میان پژوهشگران وجود دارد؛ جورج کامرون عقیده دارد که نام دومین شاه ماد، پدر هووخشتره، می ‌بایست خشتریته بوده باشد. همسر هووخشتره، دختر (و یا نوهٔ) نبوپلسر پادشاه بابل بود اما مشخص نیست که این شاهدخت، یگانه همسر وی بوده‌ باشد. پسر وی ایشتوویگو نام داشت که آخرین پادشاه ماد بود. امیتیس دختر یا نوهٔ هووخشتره (دختر ایشتوویگو) بود که بعد از سقوط آشور در سال ۶۱۴ پیش از میلاد ازدواجی سیاسی بین وی و بخت ‌نصر دوم، پسر نبوپلسر، جهت مستحکم‌ تر کردن اتحاد بابل و ماد صورت گرفت. بعدها و در سال ۵۸۵ پیش از میلاد هم ازدواجی سیاسی دیگری بین ایشتوویگو پسر هووخشتره و آریانیا دختر پادشاه لیدیه صورت گرفت.

در پایان هزارهٔ دوم پیش از میلاد، قبیله ‌های مادی، استقرار در قلمروی غرب ایران که بعدها سرزمین ماد را آغاز کردند. بعدها، در سده های نهم و هشتم پیش از میلاد، قدرت مادها تا حد زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پیش از میلاد، سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، به ‌تدریج و رفته ‌رفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد برای ما ناشناخته باقی مانده ‌است.

در دورهٔ نخستین پادشاهی ماد، مرزهای غربی شاهک ‌نشینهای ماد که از یکدیگر مستقل بودند، از مرزهای غربی دشت همدان فراتر نمیرفتند. اطلاعات ما دربارهٔ حدود شمالی و شرقی ماد بسیار اندک است. با این حال، سرزمین اصلی ماد، آنگونه که آشوری‌ ها از اواخر سدهٔ نهم پیش از میلاد تا آغاز سدهٔ هفتم پیش از میلاد آن را می ‌شناختند، از سوی شمال به گیزیل بوندا محدود میشد که گیزیل بوندا در محدوده قافلان ‌کوه در شمال دشت همدان قرار داشت؛ از سوی غرب و شمال غرب نیز محدودهٔ آن از دشت همدان فراتر نمی ‌رفت و به کوه‌ های زاگرس محدود می ‌شد، به ‌جز در جنوب غربی که مادها تا دره‌ های زاگرس را در اختیار داشتند و این مرز در دامنهٔ کوه‌ های گرین واقع شده ‌بود و ماد را از الیپی، پادشاهی ‌ای در نواحی پیشه ‌کوه به سمت جنوب کرمانشاه، جدا میکرد. از سوی جنوب نیز مرز ماد به منطقهٔ عیلامی سیماشکی محدود میشد که امروزه با درهٔ خرم‌ آباد تطبیق داده می ‌شود.

ماد در زمان تأسیس پادشاهی

آنچه از متون آشوری - که اسنادی معاصر با دوران مادها هستند – برمی ‌آید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پ.م. نتوانسته بودند چنان پیش ‌رفتی بیابند که سبب هم ‌گرایی و اتحاد و سازمان ‌یافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمان ‌روای برتر و واحد که بتوان وی را پادشاه کل سرزمین ‌های ماد نشین نامید. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشی‌ های پُرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» رو به ‌رو بوده ‌اند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمین ‌های ماد نشین. دیاکو، نخستین شاه ماد، در آغاز دولت ضعیف و کوچک و تازه ‌تأسیس خود را تحت حمایت ماننا که در آن زمان قدرت زیادی داشت، قرار داد؛ ولی بعد کوشید کاملاً مستقل گردد و بدین منظور با اورارتو عقد اتحاد بست. منبع آشوری نیز در وقایع سال ۷۱۵ پیش از میلاد، دیاکو را «حاکمی از جانب ماننا» می‌ خواند. سارگون دوم شاه آشور در سال ۷۱۵ پیش از میلاد، متوجه شد که دیاکو با روسای اول، شاه اورارتو، متحد شده‌ است. او دیاکو را زیر نظر گرفت و در طی جنگ خود با منائیان وارد ماد شد تا چنان‌ که مدعی بود، به «هرج ‌ومرج» آن‌ جا پایان دهد. وی در آن‌ جا توانست دیاکو را اسیر کند ولی برخلاف عادت همیشگی آشوریان، جانش را به او بخشید و دیاکو را به ‌همراه قبیله ‌اش به حمات تبعید کرد.

فرورتیش فرزند دیاکو، که به‌همراه دیاکو و خانواده ‌اش به آشور تبعید شده‌ بود، به ‌احتمال قوی در خاک آشور تربیت شد. بعدها وی خداوند ده ایالت بیت کاری در ناحیهٔ همدان کنونی، به مرکزیت کار کشی شد. فرورتیش با آنکه سرنوشت اسارت پدرش دیاکو را دیده ‌بود، همان راه پدرش را دنبال کرد و به آشور اعلان جنگ داد. موفقیت شورش فرورتیش و تأسیس دولت واحد توسط وی تنها می ‌توانست بر اثر هواداری و پشتیبانی مردم عادی و تودهٔ قوم آزاد ماد از نهضت وی بوده ‌باشد و نشان ‌دهندهٔ این واقعیت است که فرورتیش و شاهان ماد به توده‌ های وسیع مردم آزاد ماد متکی بوده ‌اند. پادشاهی ماد در زمان فرورتیش هنوز صورت یکپارچه ‌ای به خود نگرفته ‌بود و هنوز آن کشور مادی که در مرزهای خود مستقر شده‌ باشد.

هرودوت می‌گوید که سکاها پس از حمله به آناتولی و احتمالاً شمال ایران، نوعی حکومت پادشاهی در محدودهٔ دریاچهٔ ارومیه یا شاید شمال آن بنیان نهادند؛ اما هووخشتره، رهبران سکاها را به یک میهمانی دعوت کرد و آنان را کُشت. بازماندگان سکاها به آسیای صغیر گریختند و از این رو بود که هووخشتره با الیاتس، شاه لیدیه، به جنگ پرداخت. دیاکونوف نیز در کتاب تاریخ ماد عقیده دارد، مرگ فرورتیش پدر هووخشتره و شکست مادی‌ ها (حدوداً بین ۶۴۰ تا ۶۲۵ پیش از میلاد)، منجر به استقرار فرمانروایی سکاها در ماد شد و سکاها علی ‌رغم قتل و غارتی که در کشورهای مغلوب خود، از جمله ماد می‌ کردند، نتوانستند یک امپراطوری واقعی تشکیل بدهند و پایه ‌های حکومت خود را در آن کشورها مستحکم کنند. پادشاهی ماد هم در این دوران به حیات خود ادامه داد و سکاها نتوانستند اساس دولت ماد را تخریب کنند و قدرت مادها بعد از پایان فرمانروایی سکاها کمتر از گذشته نبود. قدرت ‌گرفتن سریع دولت ماد در زمان هووخشتره هم این ادعا را ثابت میکند و ظاهراً مادها در این دوران تنها خراج سنگینی به سکاها میپرداختند. سرانجام هووخشتره در حدود سال ۶۲۵ پیش از میلاد نبرد خود را علیه سکاها شروع کرد و توانست به ۲۸ سال فرمانروایی آن‌ ها بر ماد خاتمه دهد. در این زمینه هرودوت می ‌نویسد «هووخشتره و مادها، آن‌ ها را به جشنی دعوت کرده و مست ‌شان کردند و همه را از دم تیغ گذراندند و بدین ‌طریق سلطنت خود را نجات دادند و آنچه را پیش ‌تر داشتند، به تصرف درآوردند».

البته هرودوت در شرح شرایط سکاها و مادی ‌ها و برخورد آنها مطالبی بیان کرده که اشتباه است. وی می‌ نویسد: «… هووخشتره نینوا را محاصره کرد، لشکر بزرگی از سکاها به فرماندهی مادیا فرزند پارتاتوآ سررسیدند… سکاها (ماد را) متصرف شدند.» این گزارش با شواهد به ‌دست ‌آمده از منابع شرقی در تضاد است و احتمالاً برپایهٔ خطایی دیگر پیش ‌آمده‌ است: ممکن است سکاها به رهبری مادیس، به عنوان متحد آشوری‌ ها، در جریان جنگی با پدر سیاخارس به پیروزی دست ‌یافته ‌باشند. برای اینکه بپذیریم پروتتیس (پارتاتوای آشوری) پدر مادیس، در جنگ ماد و آشور در دههٔ ۶۷۰ پیش از میلاد شرکت داشته‌ است و بعدها سکاها با آشور متحد شده ‌اند، چند دلیل وجود دارد. برای نمونه، در جریان جنگ با بابل در دههٔ ۶۵۰ پیش از میلاد، در منابع آشوری در این جنگ از مادها با عنوان «گوتیوم» یاد شده‌ است، که نامی کهن برای اشاره به بومیان سرزمین‌ های شرق بین ‌النهرین است. استفاده از چنین نام کهنی برای پادشاهی‌ های هم‌ عصر آشور، مانند «مگان» برای مصر و «ملوها» برای اتیوپی، گواهی بهتری است. به چیرگی آشوری‌ ها بر گوتیوم اشاره نشده ‌است؛ اما ممکن است این دستاورد توسط متحدان سکایی‌ شان به ‌دست آمده‌ باشد.

آنچه که هرودوت بیان کرده نه در دورهٔ هووخشتره بلکه در دورهٔ فرورتیش یا بلافاصله بعد از کشته‌ شدن وی رخ داده‌ است. اگر این گفتهٔ هرودوت را بپذیریم و فرض کنیم هووخشتره پس از مرگ پدرش فرورتیش (در سال ۶۲۳ پیش از میلاد) به حکومت رسیده ‌باشد، باید تاریخ تولد وی را در حدود سال ۶۷۵ پیش از میلاد بدانیم (در غیر این صورت امکان سرکردگی وی برای جنگ با آشور وجود نداشت)، در این صورت در اواخر سلطنت خود در سال ۵۸۵ پیش از میلاد نزدیک به ۹۰ سال سن داشته که پذیرش آن دشوار است. علاوه بر این باید فرض کنیم مادی ‌ها بزرگ ‌ترین اقدام تاریخ خود یعنی نابودی دولت آشور را زمانی که خود تحت انقیاد سکاها بوده ‌اند، انجام داده ‌اند که این علاوه بر آن‌ که از نظر منطقی غیرمحتمل است با منابع و اطلاعاتی که تاریخ گد، بروس، کتسیاس و حتی خود هرودت در اختیار گذاشته ‌اند متناقض است.

تشکیل ارتش منظم

هووخشتره هنگامی به قدرت رسید که کشور در وضعیت نامناسبی قرار داشت و از هر سو در محاصرهٔ قبایل بربر کوچ‌ نشین قرار داشت، به همین خاطر ابتدا به ساماندهی مجدد ارتش ماد پرداخت. هرودوت در این زمینه می ‌نویسد «او برای اولین بار مردمان آسیایی تابع خود را به قسمت ‌های نظامی تقسیم کرد و نخستین بار مقررات جنگی برقرار کرد که هر نیزه ‌دار و کمان‌ دار و سوار جدا باشد. پیش از آن بدون تفاوت و با هم درآمیخته بودند.» پیش از هووخشتره سپاهیان ماد به صورت افواج نامنظم قبیله ‌ای بودند که در آن افراد با استفاده از استعداد نظامی خود و سلاح‌ های گوناگونی که در دست داشتند در جنگ ‌ها شرکت می ‌کردند. هووخشتره ارتش ماد را به یگان‌ های راهبردی و تاکتیکی تقسیم کرد و لشکریان را از روی نوع سلاح سازمان داد. تقسیمات جدید نه بر مبنای روابط قبیله‌ ای افراد بلکه بر اساس نیاز نظامی دولت بود. بدین ترتیب هووخشتره توانست اولین ارتش منظم را در تاریخ ماد ایجاد کند.

پیش از این مادها در زمان فرورتیش وسایل و فن محاصره کردن قلعه‌ ها را در اختیار داشتند و دارای منصب مهندسی نظامی شدند. آن‌ ها همچنین در زمان فرمانروایی سکاها با فنون و تاکتیک و استراتژی نظامی آنها آشنا شده بودند و هنر تیراندازی با کمان را هم از آنها یاد گرفتند. بدین ترتیب ساختار ارتش ماد به هیچ وجه از ارتش آشور عقب نبود و به علاوه روحیهٔ جنگی آنها به مراتب از آشوریان بهتر بود.

هووخشتره با تکیه بر این ارتش توانست بر سکاها غلبه کند و به نظر می ‌رسد توانست بخش بزرگی از سرزمین ‌هایی را که پیش ‌تر متعلق به سکاها بود، به دست بگیرد. با این پیروزی مادها از وابستگی به سکاها رهایی یافتند و تبدیل به یکی از مهمترین قطبهای سیاسی شرق باستان شدند. پس از آن بخشی از سکاها نیز به ارتش ماد پیوستند. همچنین بیشتر فتوحاتی را که هرودوت به فرورتیش نسب داده ‌است، باید به نخستین سال‌ های حکومت هووخشتره و پس از بیرون راندن سکاها (۶۲۵ تا ۶۱۵ پ. م) مربوط دانست از آن جمله امر انقیاد قبایل مجاور همچون پارسها و فتح ایالتهای مختلف مرکز و مشرق ایران.

جنگ با آشوریان

اتحاد با بابل و فتح ماننا

در دهه‌های دوم و سوم قرن هفتم پیش از میلاد شرایط آشوریان رو به وخامت گرایید. در سال ۶۲۶ پیش از میلاد کلدانیان قیام کردند و بابل را تصرف کردند و در آن دولت جدیدی تشکیل دادند که از آن با نام امپراطوری بابل نو یاد می‌ شود. نبوپلسر، پادشاه کلدانی بابل، از شرایط دشوار آشور استفاده کرد و با هووخشتره علیه آشوریان متحد شد.

در بهار سال ۶۱۶ پیش از میلاد نبوپلسر توانست لشکریان آشور را به همراه ماننائیان، که متحد آشور بودند، در نبردی در کابلین (کمی پایین ‌تر از محل برخورد رود فرات و خابور) شکست دهد و سران آشور و ماننا را به اسارت بگیرد و این می ‌توانست فرصت خوبی برای هووخشتره باشد تا به نبرد با ماننایی ‌ها در ۶۱۵ پیش از میلاد بپردازد، چیزی که می ‌توانست او را به مرزهای آشور که همان ‌گاه نیز از دیگر سو توسط بابلی ‌ها مورد حمله قرار گرفته بود، نزدیک کند. هووخشتره هم از فرصت به دست آمده ‌استفاده کرد و خاک ماننا را که بدون دفاع مانده بود (احتمالاً در سال ‌های ۶۱۵–۶۱۶ پیش از میلاد) به امپراطوری ماد ملحق کرد. به این ترتیب هووخشتره به طرفداری از بابل وارد جنگ علیه آشور شد و بعدها حتی رهبری آن را هم بر عهده گرفت.

فتح آشور

در ماه اکتبر-نوامبر سال ۶۱۴ پیش از میلاد، مادی‌ ها ایالت آراپخا (کرکوک کنونی) را که صحنهٔ نبرد میان آشوریان و کلدانیان بود و پادشاه آشور آن را از دست داده بود، تصرف کردند. سپس به شهر تربیش (در شمال نینوا) رسیدند و آن را تسخیر کردند و سرانجام با عبور از دجله به آشور، پایتخت باستانی آشوریان، یورش بردند و در اواخر تابستان سال ۶۱۴ پیش از میلاد آن را به تصرف خود درآوردند. اعیان آشور کشته شدند و ثروت ‌ها و غنایم بسیاری که آشوریان در طی چندین قرن غارت اقوام آسیای غربی گرد آورده بودند به دست فاتحان افتاد.

نبوپلسر، پادشاه بابل، برای مشارکت در تسخیر آشور تأخیر زیادی کرد و بدین ترتیب مادها به تنهایی و بدون کمک بابلیان آشور را فتح کردند و توانستند انتقام سختی از دشمن قدیمی خود بگیرند. پس از آن هووخشتره و نبوپلسر در ویرانه‌ های آشور و در اردوگاه مادی ها یکدیگر را ملاقات کردند و به ‌طور رسمی با یکدیگر «پیمان دوستی و اتحاد» بستند. هووخشتره با دختر (و یا نوه) نبوپلسر ازدواج کرد و بدین ترتیب پایه ‌های این اتحاد را با ازدواج سیاسی مستحکمتر کردند.

فتح نینوا و سقوط پادشاهی آشور (۶۱۲ پیش از میلاد)

در سال ۶۱۲ پیش از میلاد، نیروهای ماد و بابل به هم ملحق شدند تا به نینوا حمله کنند. شهر به مدت سه ماه محاصره شد و در این فاصله، بین محاصره‌ کنندگان و محاصره ‌شوندگان سه نبرد عمده صورت گرفت. سرانجام در ماه اوت سال ۶۱۲ پیش از میلاد متحدان از طریق ایجاد سیل مصنوعی و خراب کردن حصار گلین شهر وارد نینوا شدند. در همان روز ورود متحدان به نینوا، سین شر ایشکون، پادشاه آشور، خود را در میان شعله‌ های آتش کاخ خود انداخت و به زندگی خود پایان داد. متحدان شهر نینوا را تصرف و تا بیخ و بن ویران کردند. سهم عمدهٔ این پیروزی و سقوط شهر را مادی‌ ها بر عهده داشتند.

بخشی از ارتش آشور به رهبری آشوراوبالیت توانستند هنگام حمله به نینوا، از شهر بیرون بروند و در حرّان پنهان شوند. در سال ۶۱۰ پیش از میلاد نیروهای مادی به لشکریان بابل پیوستند و به سمت حران حرکت کردند. آشور اوبالیت به دژ کارکمیش پناه برد و حران تسخیر شد. بعدها آشور اوبالیت با یاری قوای کمکی در سال ۶۰۹ پیش از میلاد دوباره حمله ‌ای دیگر به حران ترتیب داد اما نیروهای اصلی نبوپلسر به کمک بابلیان حران آمدند. آشور اوبالیت ظاهراً از اورارتو یاری طلبید ولی در همان زمان مادی ‌ها به اورارتو حمله کردند و به پایتخت آن توشپا رسیدند و آن دولت را مطیع خود کردند. آشوریان به ناچار به کارکمیش پناه بردند. سرانجام در سال ۶۰۵ پیش از میلاد لشکریان بابل کارکمیش را محاصره و تسخیر کردند و بدین ترتیب عمر بقایای پادشاهی آشور هم پایان یافت.

جنگ با لیدیه

هووخشتره پس از فتوحات و پیروزی‌ های فراوان و مطیع کردن کشورهای بسیار این بار متوجه غرب ثروتمند و لیدیه و شهرهای تجاری یونان شد. دلیل آن هم توسعهٔ بیشتر امپراطوری تحت فرمان خود و گسترش ارتباطات تجاری با غرب و شرق بود. در سال ۵۹۰ پیش از میلاد دو قدرت بزرگ ماد و لیدیه وارد جنگ با یکدیگر شدند. علت این جنگ ظاهراً فرار سکاها به لیدیه و امتناع پادشاه لیدیه از استرداد آنها به هووخشتره بود. لیدی ‌ها در این جنگ از چند نظر بر مادی ‌ها برتری داشتند؛ مادها از سرزمین خود دور بودند در حالی که لیدی ‌ها در سرزمین خود می ‌جنگیدند و در سپاه خود شماری از یونانیان را اجیر کرده بودند که در فنون جنگی بسیار ماهر بودند و همچنین دارای سواره‌ نظام ورزیده ‌تری بودند. جنگ میان لیدی ‌ها و مادی‌ ها بیش از پنج سال طول کشید و در طی آن پیروزی گاهی نصیب مادها و گاهی نصیب دیگری می ‌شد.

با این حال مادها توانستند سپاهیان آلیات را دفع کنند و آنان را به سمت مغرب عقب برانند اما به خاطر خستگی جنگاواران ماد، ناشی از جنگهای طاقت ‌فرسای اخیر، موفقیتی قطعی به دست نیاوردند. تا اینکه در جریان نبرد هالیس، خورشید گرفتگی کاملی شکل گرفت که موجب هراس طرفین جنگ و دست کشیدنشان از جنگ شد. نظرات متفاوتی در مورد تاریخ وقوع این خورشید گرفتگی وجود دارد. برخی آن را به سال ۶۱۰ پیش از میلاد، برخی دیگر به سال ۵۹۷ و گروهی نیز آن را به دوران حکومت ایشتوویگو نسبت میدهند اما موازین علمی و بررسی ‌های امروزی نشان میدهد چنین خورشید گرفتگی ‌ای که در محدودهٔ بین جنگ ماد و لیدیه قابل رؤیت بوده ‌است، در ۲۸ مه سال ۵۸۵ پیش از میلاد رخ داده‌ است. تالس فیلسوف یونانی هم وقوع این خورشید گرفتگی را پیش ‌بینی کرده بود.

بعد از این حادثه پیمان صلحی با وساطت بابل و کیلیکیه میان لیدیه و ماد منعقد شد و مرز میان ماد و لیدیه امتداد رود هالیس (قزل‌ ایرماق کنونی) تعیین شد. این پیمان با ازدواج ایشتوویگو پسر هووخشتره و آریانیا دختر آلیات مستحکمتر شد. هووخشتره هم در همان سال یا سال بعد درگذشت. وساطت پادشاهان بابل و کیلیکیه برای انعقاد صلح حاکی از ترس آنها از قدرتمندتر شدن و گسترش هرچه بیشتر ماد بود تا موازنهٔ قدرت در منطقه حفظ شود، چرا که در صورت ادامه یافتن جنگ، مادیها بر لید‌ها چیره میشدند.

هرودوت جریان جنگ ماد با لیدیه را به پیش از سقوط نینوا (در سال ۶۱۲ پیش از میلاد) برمی‌ گرداند که مسلماً نادرست است زیرا علاوه بر زمان وقوع خورشید گرفتگی که به بعد از سقوط نینوا برمی ‌گردد، حضور پادشاه بابل هم در امر انعقاد صلح مابین طرفین جنگ تنها پس از سقوط نینوا امکان‌ پذیر بوده چون قبل از آن بابل استقلالی نداشت تا پادشاه مستقل خود را داشته باشد.

آرامگاه

قزقاپان مقبره ‌ای صخره ‌ای در استان سلیمانیه در کردستان عراق است که بر طبق گفتهٔ تاریخ ‌شناس روس، ایگور دیاکونوف، آرامگاه هووخشتره است. قزقاپان خانه ‌ای است با سقف بزرگ پیش ‌آمده که پوشش آن از تنهٔ درختان است. در بین ستونها نقوش برجستهٔ نمادهای خدایان دیده میشود. یکی از آنها صفحه ‌ای دایره ‌ای است با هیکلی دارای چهار بال و دیگری صفحه ‌ای دایره‌ ای با هیکل آدم که هلالی زیر آن قرار دارد که به معنی خورشید و ماه یا اهورامزدا و مهر (میترا) هستند. صفحه ‌ای دایره ‌ای دیگری هم که ستاره ‌ای بر روی آن منقوش است دیده میشود که در شرق باستانی نماد ایشتار و سیارهٔ زهره است ولی شاید نماد آناهیتا باشد.

بالای ورودی آرامگاه نقش برجسته‌ ای از نیایش در برابر آتشکده قرار دارد. کاهن در سمت چپ قرار دارد و لباس مخصوص مغان را به تن دارد. شاه سمت راست قرار دارد. هر دو صورتشان را بسته ‌اند و کمان که نماد پیروزی است در دست دارند.

حدود ماد

ماد در دوران حکومت هووخشتره از مرزهای جغرافیایی قومی خود فراتر رفت و بسیار گسترش یافت و به بزرگ‌ ترین امپراطوری زمان خود تبدیل شد. مرز ماد از سمت مغرب توسط رود هالیس از لیدیه جدا میشد. از سمت جنوب غرب هم ‌مرز با بابل بود و از طرف شمال هم از رود ارس می ‌گذشت. سایر مرزها به درستی روشن نیست. پیش از سقوط نینوا، ماد از طرف جنوب به عیلام که جزء آشور بود می ‌رسید و از آنجا که پس از سقوط آشور دیده نشده که عیلام جزء بابل شده باشد، لذا عیلام هم احتمالاً جزء یا دست ‌نشاندهٔ ماد بوده باشد. تعیین حدود شرقی ماد دشوارتر است اما به احتمال قوی تا باختر و آمودریا امتداد داشته و برخی هم آن را به سیردریا می رسانند. در مورد گیلان و مازندران هم اختلاف ‌نظر وجود دارد. وسعت شاهنشاهی ماد در زمان هووخشتره به ۳٫۱ میلیون کیلومتر مربع می‌ رسید.

پس از هووخشتره پسرش ایشتوویگو به حکومت رسید. وی از سال ۵۸۵ تا ۵۵۰ پیش از میلاد به ‌مدت ۳۵ سال حکومت کرد. ایشتوویگو به قفقاز لشکر کشید و با لید‌ها وارد جنگ شد که در نهایت به صلح با کرزوس، پادشاه لیدی منجر شد و باعث ازدواج او با خواهر کرزوس گردید. وی در نبرد با کوروش هخامنشی شکست خورد؛ منابع بابلی می‌ گویند که ایشتوویگو به کوروش دوم حمله کرد، ولی سپاهش بر او شورید و او را دستگیر کرده، به کوروش تحویل دادند. بدین ترتیب حکومت ۱۲۸ ساله ماد پایان یافت و امپراطوری هخامنشی بنیان گذاشته شد.


👁️ بازدید: 569🔎 ورودی گوگل: 2

نظرات (0)