
نخستین پادشاه صفوی
شاه اسماعیل یکم با نام کامل اسماعیل بن سلطان حیدر بن شیخ جنید ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل ختایی (زاده ۱۷ ژوئیه ۱۴۸۷ - درگذشته ۲۳ مه ۱۵۲۴) پایه گذار و نخستین شاه دولت صفوی بود. حکم رانی شاه اسماعیل به دو دلیل نقطه عطفی در تاریخ ایران است.
• دلیل نخست، اینکه پس از گذشت نهصد سال از نابودی شاهنشاهی ساسانیان؛ یک فرمانروایی پادشاهی متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی نماید. بعد از اسلام، چندین پادشاهی ایرانی مانند صفاریان، سامانیان، طاهریان، زیاریان، آل بویه و سربداران روی کار آمدند، لیکن هیچ کدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش خود قرار دهند و میان تمام نواحی و مناطق جغرافیایی ایران در آن دوران یکپارچگی پدید آورند.
• دلیل دوم، اعلام رسمی مذهب شیعه دوازده امامی بود. شاه اسماعیل شاعری پرکار بود که با تخلص ختایی شعر می سرود وی پس از عمادالدین نسیمی، ادبیات آذربایجانی را گسترش داد. علاوه بر ترکی آذربایجانی به زبان فارسی نیز شعر می سرود که تنها چند نمونه از اشعار فارسی وی به جا مانده است.
شاه اسماعیل یکم در خلال ۱۰ سال، پس از حرکت از لاهیجان به اردبیل و تبريز رفت و از آنجا سراسر ایران را از کرمان و فارس و خراسان تا خوزستان و عراق عرب زیر پرچم دولت واحدی علوى (شيعى) درآورد و و مذهب شيعه را در تصرفات خود به رسميّت درآورده و ملوک الطوایفی را از ایران برانداخت و سیاست تمرکز را مستقر ساخت.
تبار و خانواده
شجره نامه صفویان
جد پدری شاه اسماعیل یکم به شیخ صفی الدین اردبیلی منسوب می شود. بنا بر منبعی از نسخه خطی کتاب صفوة الصفا نگاشته ابن بزاز اردبیلی که یکی از شاگردان شیخ صفی الدین اردبیلی (جد اعلی شاه اسماعیل صفوی) بوده، جد اعلی دودمان صفویه تبار کُرد داشته است، نسخه اصلی این کتاب بعدها دوباره ویرایش شده است که اصالت کُردی صفویان را تغییر داده و آنها را به امامان شیعه منسوب می کند، همچنین به نقل از کتاب سلسله النسب صفویه نوشته ابدال زاهدی، نسب صفی الدین اردبیلی به موسی کاظم (ع) هفتمین پیشوای شیعیان و نهایتاً به علی بن ابیطالب (ع) میرسد.
اسماعیل فرزند شیخ حیدر است و مادرش مارتا یا عالمشاه بیگم، دختر سلطان اوزون حسن آق قویونلو و تئودورا (دسپینا خاتون) دختر شاه طرابوزان بود. تئودورا به این شرط با اوزون حسن ازدواج کرد که دین خود را نگاه دارد و تا آخر عمر از آزادی دینی برخوردار باشد. به همین دلیل به همراه خود یک کشیش و چند موعظه گر و ندیم مسیحی به ایران آورد و در شهر آمِد یک کلیسا بنا کرد تا یکشنبه ها برای عبادت برود. بعدها و با دست یابی اوزون حسن به بخش بزرگ ایران و پایتخت شدن تبریز، تئودورا کلیسای با شکوهی در تبریز ساخت و کشیشان و مبلغان مسیحی را به آنجا آورد. در ارزنجان نیز که بیشتر ارمنی بودند دو کلیسا با نام های سیمون و یحیی ساخت، البته بنای این کلیساها به اوزون حسن نسبت داده شد.
اوایل زندگی:
اسماعیل در ۲۵ رجب سال ۸۹۲ در اردبیل متولد شد. او در یک سالگی (رجب ۸۹۳) پدرش را از دست داد. پس از مرگ حیدر، صوفیان صفویه در اردبیل جمع شدند و سلطان علی پادشاه، پسر ارشد حیدر را به جانشین پدر تعیین کردند و اندک زمانی بر پیروان صفویه در اردبیل افزوده شد. پدرش شیخ حیدر به همراه مریدان خود - که به دلیل بر سر داشتن کلاه قرمز رنگ قزلباش (سرخ سر به زبان تُرکی) خوانده میشدند برای جهاد علیه مسیحیان چرکس به نواحی قفقاز حمله کردند. توسعه طلبی حیدر باعث شد که با شروانشاهان وارد جنگ شود. سلطان یعقوب آق قویونلو در این جنگ به کمک شروانشاهان رفت و نهایتاً حیدر تیر خورد و به اسارت درآمد و جان خود را در این مبارزه از دست داد و فرزندانش نیز به اسارت درآمدند. در این زمان اسماعیل کودکی شیرخوار بود.
اسماعیل به همراه مادر و دو برادرش در استخر، فارس به مدت چهار سال و نیم زندانی شدند. در این دوره سلطان یعقوب آق قویونلو مرد و بین فرزندانش رستم و بایسنقر جنگ درگرفت و رستم برای مقابله با بایسنقر، «سلطان علی» برادر بزرگ اسماعیل و خانواده اش را آزاد کرد، تا بتواند از پشتیبانی قزلباشان خانقاه اردبیل برخوردار شود. سلطان علی با شکوه فراوان وارد تبریز شد و با سپاهی از صوفیان بایسنقر را شکست داد. رستم از قدرت سلطان علی به وحشت افتاد و وی را در میانه راه تبریز و اردبیل به قتل رساند. سلطان علی برادر هفت ساله اش اسماعیل را به یاران صمیمی و وفادارش سپرد.
در اردبیل و لاهیجان:
اسماعیل مدتی پنهانی در اردبیل زیست و سپس برای امنیت بیشتر اش به لاهیجان انتقال داده شد و نزد امیر آن جا «کارکیا میرزا علی» پناه گرفت. کارکیا میرزا علی فرمانروای محلی لاهیجان و دیلمان که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوی بود در تربیت اسماعیل خردسال اهتمام کرد. اسماعیل تا سال ۹۰۵ (قمری) با مراقبتهای شمس الدین لاهیجی که از فضلای آن دیار بود فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت. همچنین در این مدت، زیر نظر هفت تن از بزرگان صوفی لاهیجان فنون رزم را آموخت.
بدین ترتیب اسماعیل از یک سو زیر تأثیر فرهنگ صوفیانه خانقاه شیخ صفی بود و از سوی دیگر احتمالاً در گیلان با برخی آموزه های ایران باستان و تشیع امامی آشنا شده و مجموعه این آموزه ها او را برای تبدیل شدن به یک حاکم مقتدر، فرمانده نظامی و پیشوای مذهبی آماده ساخت.
بازگشت به اردبیل
قزلباشان به بهانه زیارت بقعه شیخ صفی الدین با کسب اجازه از کارکیا اسماعیل را به اردبیل بردند. هدف قزلباشها از این کار خروج از حیطه کارکیا بود. قزلباشان به همراه اسماعیل به منطقه خلخال رفتند و نزدیک به سه ماه در روستاهای اطراف خلخال اقامت داشتند. ایشان در این مدت با برخى در آناتولی ارتباط بر قرار کرده و از آنها می خواستند که تُرکان قزلباش را جمع آوری کرده به ایران بفرستند در مدت سه ماه در حدود دو هزار قزلباش به شیوه های مختلف از آناتولی وارد ایران شده به اردوی اسماعیل پیوستند. در این هنگام اسماعیل ۱۲ سال و یک ماه بیشتر سِن نداشت. از وقتی که اسماعیل از لاهیجان بیرون آمده بود تا هنگامی که در ارزنجان اردو زد در حدود هفت هزار تُرک آناتولی به اردویش پیوستند که بیشتر از نُه قبیله زیر بودند:
• ایل شاملو از شمال شرق مدیترانه و شمال غرب شام
• تکه لو از ناحیه جنوبی آناتولی
• افشار از ناحیه آناتولی
• قاجار از شمال و شرق آناتولی
• روملو از ناحیه آناتولی
• قره مان از منطقه کیلیکیه در جنوب آناتولی و اطراف قونیه
• ورساق از منطقه کیلیکیه در شمال دریای مدیترانه
• ذوالقدر از بخش علیای فرات بین سوریه و ترکیه کنونی
• استاجلواز شرق آناتولی
• بیات از شرق آناتولی و شمال عراق
علاوه بر این قبایل دسته جاتی از قبایل مغول ساکن در نواحی تالش و سوادکوه نیز در اردوی اسماعیل بودند که در برابر ترکان در اقلیت بودند و «صوفیان تالشی» نامیده میشدند.
از قیام تا پادشاهی
در سال ۸۷۹ هفت تن از سران قزلباش در ارزنجان یک جلسه مشورتی با حضور شاه اسماعیل برگزار کردند تا در مورد حرکت جهادیشان تصمیم بگیرند؛ موضوعی که در این جلسه مطرح بود این بود که برای جهاد به گرجستان حمله کنند یا ایروان را بگیرند كه منطقه مسیحی نشین و اغلب مذهب (ارمنى) داشتند، که حاکمانشان از خاندآن های دیرین ایرانی و بازمانده از دوران پارتیان و ساسانیان بودند، عده ای نیز پیشنهاد دادند به روستاهای آذربایجان حمله کنند و عده ای نیز بر این عقیده بودند مدت زمان بیشتری در ارزنجان بمانند که تُرکان بیشتری به لشکر بپیوندند و سپس به آذربایجان یورش برده، آن جا را از آن خود کنند.
اسماعیل ميرزا ابتدا با ایل شاملو كه از شمال شرق مدیترانه و شمال غرب شام به قريه شاملو (در نزديكى تبريز) مكرر هجرت و نقل مكان ميكردندو علوى نيز بودند (بيشتر خاندان شان در جبل عامل ساكن بوده) و اكثر ياران عقيدتى اسماعيل ميرزا از اين ايل شاملو بودند، برای گرد آوری سپاه بیشتر به قراباغ و وان رفت و در سال ۹۰۶ قمری همراه با هفت هزار سپاهی قزلباش به سمت شروان لشکر کشید. در جنگی که نزدیک قلعه گلستان روی داد، فرخ یسار با وجود بیست هزار جنگاور مغلوب و کشته شد. اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت و بلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و سردار خردسال به جای آنکه وقت خود را برای محاصره و تسخیر قلعه گلستان ضایع کند، از حوالی شروان عزیمت کرد و راه آذربایجان را پیش گرفت. در نزدیک نخجوان الوند بیگ آق قویونلو را مغلوب کرد (۸۸۰ش / ۹۰۷ق / ۱۵۰۱م) و خود پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار سلطنت شیعه که به هر حال با آیین اکثریت اهل شهر مغایر بود، اعلام داشت. شاه اسماعیل یکم صفوی قیام مؤثر خود را ضد امیران آق قویونلو به سال ۹۰۷ قمری، از اردبیل آغاز کرد ولی پایتخت خود را به تبریز انتقال داد. با این وجود، اردبیل به سبب آن که مدفن شیخ صفی الدین بود، پایتخت معنوی شاهان صفوی به شمار می رفت و از تقدس و احترام خاصّی بهره مند بود.
کلاه خود شاه اسماعیل صفوی
وی در حالی که چهارده سال بیشتر نداشت به کمک مریدانی كه اغلب از تبار شاملو (قريه اى در نزديكى تبريز) و به پرادايس ثقلين اعتقاد داشتن و سخت به او معتقد بودند شاه ایران شد و سلسله خویش را به نام جدش صفی الدین، «صفویه» نامید که در تاریخ ایران به دو دلیل اهمیت بسیار دارد:
• یکی این که این سلسله اولین سلسله کاملاً مستقل ایرانی و ملی بعد از حمله اعراب به ایران (در سال ۳۲ قمری) بوده است.
• دوم اینکه مذهب تشیع در ایران توسط شاه اسماعیل مذهب رسمی اعلام شد.
اعلام شیعه به عنوان مذهب رسمی در مسجد جامع تبریز در سال ۱۵۰۱ میلادی
شاه اسماعیل در اولین اقدام مهم خود، در شهر تبریز مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی دولت و مملکت صفوی اعلام نمود. نکته جالب این است که در آن هنگام اکثریت مردم تبریز نیز سنی مذهب بودند (چیزی حدود دو سوم). اُمرای قزلباش این مطلب را به شاه اسماعیل یاد آور شدند، اما شاه در پاسخ عنوان کرد که «در این کار خداوند و امامان او را یاری خواهند کرد و اگر مردم بخواهند در مقابل او کوچک ترین اعتراضی کنند، پاسخشان شمشیر خواهد بود.
او در زمان حکومتش دستور نبش قبر عبدالقادر گیلانی و ابوحنیفه نعمان بن ثابت را صادر و به جسد آنها اهانت کرد و دستور داد جسد یک سگ مرده را در قبر ابوحنیفه بگذارند.
پیوستن قبایل تُرک آناتولی
ایلات ترک بهارلو (از اولاد بایرام خوجه بهارلو و از ایلات تشکیل دهنده قراقوینلوها بودند) و قبایل ساری قمیش قبل از تسخیر تبریز (۹۰۷ق / ۱۵۰۲م) به سرکردگی حسن خان به شاه اسماعیل پیوستند.
سکه اشرفی شاه اسماعیل یکم صفوی ضرب تبریز
پس از برافتادن ایل خانان مغول و به مدت حدود دو قرن در ایران از بلخ تا دیاربکر وضعیت ملوک الطوایفی حاکم بود. «روملو» در خصوص سال ۸۸۰ خورشیدی (۱۵۰۱م./۹۰۷قمری) مجموعه ای از حکام محلی را نام می برد، که مهمترین آنها عبارت بودند از:
• سلطان حسین بایقرا آخرین شاه تیموریان در خراسان،
• بدیع الزمان میرزا در بلخ،
• سلطان مراد در عراق عجم،
• حسین کیای چلاوی در سمنان،
• مراد بیک بایندر در یزد
• و شاه اسماعیل در آذربایجان.
شاه اسماعیل با برخورداری از نیروی قزلباش تصمیم گرفت که ایران را متحد سازد. ابتدا سلطان مراد حاکم عراق عجم -که پسر سلطان یعقوب آق قویونلو بود- را در نواحی مابین همدان و بیجار شکست داد و سلطان مراد به شیراز گریخت. شاه اسماعیل او را تعقیب نمود و او از ترس به بغداد گریخت و شاه اسماعیل بدون جنگ شیراز را تصرف نمود و از آنجا به قم رفت. سپس بر حسین کیای چلاوی حاکم سمنان و فیروزکوه پس از جنگی سخت غلبه کرد؛ و نهایتاً یزد و ابرقو را که در اختیار محمد کره بود، تصرف کرد و از شهری به شهری رفت و حکام محلی را برانداخت یا تابع خود نمود. آنگاه در سال ۸۸۷ ه.خ (۹۱۴ قمری) عازم عراق عرب شد و بغداد و نجف را نیز فتح نمود. بدین ترتیب او در مدت هفت سال تمام ایران بزرگ به جز برخی نواحی نظیر خراسان و ارمنستان را تصرف کردند و حکومتی واحد و مستقل را در آن برقرار ساخت و به عنوان پادشاه ایران تاجگذاری کردند.
شیوه کشورداری شاه اسماعیل و ترویج مذهب شیعه احتمالاً مانع تجزیه ایران آشوب زده میان دو قدرت بزرگ عثمانی و خآنهای ازبک آسیای میانه شد. وی برای تعدیل سیاست های افراطی سران قزلباش، صوفیان و مریدان حیدری، علمای ایرانی و نیز جبل عامل، کوفه و بحرین را به تدوین کتابهای فقهی در زمینه شیعه دوازده امامی دعوت کرد محقق کرکی که در نشر فقه و اصول مذهب شیعه اثنی اشعری شخصیت مهمی محسوب میشد، از جمله آنان بود. از جمله اقدامات شاه صفوی برای تجلیل از امامان شیعه ضرب سکه با نام ائمه اثنی عشری، قرار دادن نام ۱۲ امام شیعه به عنوان سجع مهر شاهی؛ تعمیر و توسعه آرامگاه امامان در شهرهای عراق و مشهد و نیز ایجاد ساختمان مقبره برای امام زاده ها در شهرهای ایران و طرح آبرسانی از فرات به نجف بود.
شاه اسماعیل کلیه وظایف اداری و کشوری را به ایرانیانی سپرد که در اعتقادشان به تشیع جای شک و شبهه نبود و بسیاری از آنان پیشینه طولانی در کارهای دیوانی داشتند. نامدارترین رجال او عبارت بودند از: امیر زکریا تبریزی، محمود خان دیلمی، قاضی شمس الدین لاهیجانی، امیر نجم رشتی، امیر نجم ثانی، میر سید شریف شیرازی و شمس الدین اصفهانی.
شاه اسماعیل به رسمها و آیینهای مذهبی و ملی بسیار علاقه نشان می داد و به ایجاد آبادانی و بناهای یاد بود اهتمام داشت. مهمترین آثاری که از دوران وی به یادگار مانده، عبارتند از ۴ بازار دور میدان قدیم اصفهان؛ مدرسه هارونیه و بقعه امامزاده هارون در اصفهان. وی بناهای یاد بودی هم در اوجان فارس و شیراز و آبادانی و ساختمآنهای متعددی در خوی و تبریز بنیاد کرد.
همسران:
• نام یکی از همسران او «حیات» ذکر شده که شاعری فارسی زبان بوده است.
• همسر اصلی و محبوب وی شهبانو تاجلی بیگم بود که در نزد شاه اسماعیل بسیار عزیز و گرامی بود. شاه اسماعیل شعرهایی در وصف زیبایی و شجاعت تاجلی سروده بود و او را بسیار دوست می داشت. تاجلی بیگم مادر ولیعهد هم بود.
جنگ با دشمنان خارجی
پس از سقوط سلسله تیموریان، شیبک خان ازبک (یکی از نوادگان چنگیزخان که احیای امپراتوری تجزیه شده اجداد خود را در سر می پروراند)، به تشویق سلطان بایزید دوم برای نابودی دولت نوبنیاد صفوی از سمت شمال شرقی وارد ایران شد. شاه اسماعیل ابتدا تلاش کرد با فرستادن سفیران حسن نیت به سمرقند او را از ورود به ایران منع کند اما چون نتیجه ای نگرفت، به قصد جنگ با شیبک خان به خراسان لشکر کشید و شهرهای دامغان، گرگان و مشهد را آزاد کرد. پس از آن، دو لشکر در نزدیکی شهر مرو رو در روی هم قرار گرفتند و در نبردی سخت، سپاه ایران بر ازبک پیروز شد. پس از آن شاه اسماعیل فرمان داد پوست سر شیبک خان را پر از کاه کنند و آن را به دربار سلطان با یزید عثمانی بفرستند.
اما در همین هنگام با یورش عثمانیها مواجه شد. سلطان عثمانی به نام سلطان سلیم یکم که شیعیان را کافر میدانست، به قصد اشغال کامل ایران با لشکری عظیم به این کشور لشکرکشی کرد. شاه اسماعیل به قصد دفع حمله عثمانیان که پس از فتح دیاربکر مستقیم راه تبریز را در پیش گرفته بودند با جمع آوری حدود ۵۰ هزار سرباز در مقابل ۲۰۰ هزار سپاه عثمانی به غرب لشکر کشید و به رغم کمبود نیرو و استفاده سپاه مهاجم از توپخانه در نبرد چالدران در سال ۸۹۳ خورشیدی آنچنان دلیرانه فرماندهی کرد و خود در میدان نبرد جنگید که به رغم شکست خوردن، نبرد او در زمره نبردهای بزرگ تاریخ و از افتخارات ایرانیان محسوب می شود.
در این جنگ ۴۹۰۰۰ سرباز ایرانی که تنها از سلاحهای سرد مانند شمشیر و نیزه استفاده میکردند در برابر سپاه دویست هزار نفری عثمانی که مجهز به توپ و تفنگ بود به سختی ایستادگی کرد ترکان عثمانی در این جنگ قسمت بزرگی از آذربایجان را به اشغال خود درآورند. اشغال بخشهایی از آذربایجان توسط عثمانی تا زمان شاه عباس اول ادامه داشت.
البته پس از شاه اسماعیل نیز نبردهای پرشماری بین ایران و عثمانی به ویژه در دوره شاه عباس درگرفت و اختلافات مرزی و مذهبی دو کشور تا زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول به درازا کشید.
شاه اسماعیل توانست در مدتی کوتاه با تدابیر جنگی ایران را متحد کرده و در برابر هجوم دشمنان داخلی و خارجی به ویژه ازبکان و عثمانی ها که از خاور و باختر به ایران حمله می کردند به خوبی مقاومت کند.
مرگ:
در ۲۳ مه ۱۵۲۴/ ۱۹ رجب ۹۳۰ شاه اسماعیل درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در اردبیل به خاک سپرده شد. او هنگام مرگ دو ماه تا سی و هفت سالگی فاصله داشت و تقریباً بیست و سه سال سلطنت کرده بود.
فرزندان پسران:
• شاه تهماسب یکم: (تولد ۲۲ فوریه ۱۵۱۴ شاهآباد اصفهان – مرگ ۱۴ می ۱۵۷۶ قزوین) از ملکه تاجلی بیگم زاییده شد.
• سلطان القاس میرزا (تولد ۱۵ مارس ۱۵۱۵ تبریز – مرگ ۹ آوریل ۱۵۵۰، قلعه قهقه مشگینشهر)
• سلطان رستم میرزا (تولد ۱۳ سپتامبر ۱۵۱۶ اردبیل) چند سال بعد از تولد درگذشت.
• سلطان سام میرزا (تولد ۱۶ اوت ۱۵۱۷ مراغه – مرگ دسامبر ۱۵۶۷ قلعه قهقه مشگینشهر) از ملکه تاجلی بیگم زاییده شد.
• سلطان بهرام میرزا (تولد ۷ سپتامبر ۱۵۱۸ مراغه – مرگ ۱۵ سپتامبر ۱۵۵۰ همدان) از ملکه تاجلی بیگم زاییده شد. او چهار پسر داشت؛
• سلطان حسین میرزا (مرگ ۱۵۶۷)
• سلطان ابوالفاتح میرزا (مرگ نامشخص)
• سلطان ابراهیم میرزا (مرگ ۱۵۷۷)
• سلطان بدیعالزمان میرزا (مرگ ۱۵۷۷)
فرزندان دختران:
• شاهدخت شهنواز خانم، در سال ۱۴ می ۱۵۱۳ با شاهزاده مرادخان پسر شاهزاده احمد و نوه بایزید دوم ازدواج کرد.
• شاهدخت پریخان خانم، (مرگ ۱۵۴۴ خانات شکی) در ۴ اکتبر ۱۵۲۱ با سلطان خلیل شروانشاه ازدواج کرد سپس در سال ۱۵۳۹ با درویش محمدخان شکی ازدواج کرد. وی زاییدهٔ تاجلی بیگم بود
• شاهدخت خانیش خانم، (مرگ ۱۲ مارس ۱۵۶۲) در سال ۱۵۱۸ با امیره مظفر و در سال ۱۵۳۷ شاه نورالدین نعمتالله باقی ازدواج کرد. او یک دختر داشت؛
• پریپیکر بیگم، در سال ۱۵۵۴ با شاه اسماعیل دوم ازدواج کرد.
• شاهدخت شاه زینت خانم، وی با محمدخان شرفالدین اوغلی ازدواج کرد.
• شاهدخت فرنگیس خانم، وی با عبدالله خان استاجلو ازدواج کرد.
• شاهدخت مهین بانو خانم، (تولد ۱۵۱۹ اردبیل – مرگ ۲۰ ژانویه ۱۵۶۲ قزوین) او ازدواج نکرد. او از تاجلی بیگم زاییده شد.
نظرات (0)
به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید
یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را میدهد که رایگان تولید محتوا کنند و با کمک هوش مصنوعی، محتوای خود را به صورت مؤثر به مخاطبان نمایش دهند.
سایر مقالات نویسنده
جدیدترین مقالات
درباره ما . راهنما . اطلاعیهها . آپدیتها . قوانین . ارتباط با ما
کلیه حقوق این سایت برای یوزبیت محفوظ میباشد.