روزی به کریم خان زند گفتند، فردی یک هفته است میخواهد شما را ببیند.
کریم خان آن شخص را به حضور طلبید،
او نزد کریم خان امد و گفت: قربان! من کور مادر زاد بودم، به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از اوگرفتم .
شاه دستور داد سریع چشم های این فرد را کور کنید، تا برود دوباره شفایش را بگیرد!
اطرافیان به شاه گفتند قربان! این شفا گرفته پدر شماست. ایشان را به پدرتان ببخشید.
کریم خان زند گفت: پدر من یک شخص معمولی بود، من نمیدانم قبرش کجاست،
پدر من چگونه می تواند شفا دهنده باشد؟!
اگر متملقین و چاپلوسان میدان پیدا کنند، دین و دنیای مان را به تباهی می کشند…
👁️ بازدید: 213🔎 ورودی گوگل: 0
نظرات (0)
به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید
یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را میدهد که رایگان تولید محتوا کنند و با کمک هوش مصنوعی، محتوای خود را به صورت مؤثر به مخاطبان نمایش دهند.
سایر مقالات نویسنده
جدیدترین مقالات
درباره ما . راهنما . اطلاعیهها . آپدیتها . قوانین . ارتباط با ما
کلیه حقوق این سایت برای یوزبیت محفوظ میباشد.