جهان زیرین، جهانی تاریک، غم انگیز،و مکانی بی روح و هولناک است که خواهر ایشتر، ارشکیگل[۲۸] ملکۀ آن است.[۲۹] در شکل بابلی این اسطوره، همچون صورت سومری آن، برای فرود ایشتر به جهان زیرین دلیلی ارائه نمی شود، اما در پایان شعر پس از آنکه ایشتر آزاد می شود، تموز[۳۰] به عنوان برادر و عاشق ایشتر معرفی می شود، بدون آنکه توضیحی برای چگونگی آمدن تموز به جهان زیرین داده شده باشد. سطرهای پس از آن به نظر می رسد که به بازگشت تموز با شادمانی تمام به جهان زندگان اشاره می کند. تنها از دعا و نیایشهای همگانی مربوط به تموز است که از زندانی شدن تموز در جهان زیرین مطلع می شویم، و از ویرانی ای که غیبت او از سرزمین زندگان بوجود می آورد، آگاهی می یابییم. در شکل بابلی فرود ایشتر به سرزمین بی بازگشت بخشی وجود دارد که از ناتوانی در باروری جنسی که به علت غیبت او بوجود آمده است، سخن می گوید.[۳۱] طرح کلی فرود زن- خدا از همان شکل سومری پیروی می کند اما تفاوتهای جالبی وجود دارد. زمانی که ایشتر دروازۀ جهان زیرین را می کوبد، تهدید می کند، چنانچه اجازۀ دخول نیابد، دروازه را درهم خواهد شکست و همۀ مردگان را آزاد خواهد کرد. در این روایت اسطوره ایشتر از شکل سومری آن چهره ای به مراتب تهدیدکننده تر و خصمانه تر دارد. ایشتر تهدید میکند که مردگان را بر زندگان می تازاند، که این خود نشانۀ ترس بابلیها از ارواح است.[۳۲] ایشتر در جوانی دلباخته تموز، ایزد درو، شد و اگر سخن گیلگمش را بپذیریم، این عشق باعث مرگ تموز گشت. ایشتر غرقه در اندوه شد و بر عاشق جان باخته زاری ها سر داد. ایشتر برای آنکه تموز را دوباره بیابد و او ر از منزلگاه دلگیرش برباید، توطئه چید و به جهان زیرین فرود آمد: ” به سرزمینی سفر کرد که بی بازگشت بود، به سوی خانه ی شتافت که راه بازگشتی نداشت.”[۳۳] ارشکیگل بدان شرط که ایشتر تن پوش های خود را را کند بدو اجازۀ ورود به جهان زیرین را می دهد و ایشتر با عبور ازهفت دروازه به تدریج زیورها و تن پوش های خود را رها و در برابر هفتمین دروازه کاملاً عریان می شود.[۳۴] به حضور ارشکیگل شهبانوی نواحی دوزخی، رسید. اما ارشکیگل پیام آور خویش، نمتر[۳۵] را فرا خواند و بدو فرمان داد تائایشتر را در کاخ وی زندای کند و شصت گونه بیماری بر وی افکند. بدین گونه ایشتر زندانی گشت، زمین را عزلت و آسمان ها را اندوهی ژرف فرا گرفت. شمش و سین، پدر وی، اندوه را بر ائا باز گفتند. پس ائا برای نجات ایشتر، آسوشو- نامیر[۳۶] شهوت پرست رآفرید و او را به سرزمین بی بازگشت گسیل کرد، کلام جادویی به وی آموخت تا ارادۀ ارشکیگل باز گیرد.[۳۷] وارشکیگل با بی میلی به وزیر خود نمتر دستور می دهد بر ایشتر آب حیا ت بپاشد. ایشتر آزاد می شود وباز می گردد، و همچنانکه در سفر بازگشت خود از هفت دروازه عبور می کند، تکه های زیورآلات و لباسهای خود را پس می گیرد. اما به فدیه ای اشاره می شود که ایشتر باید بپردازد.[۳۸] این حماسه به این صورت به پایان می رسد که ایشتر بهای آزادی خود را به قیمت از دست دادن دوموزی[۳۹]،«معشوق دوران جوانی خود »، م

👁️ بازدید: 247🔎 ورودی گوگل: 0

نظرات (2)