فولکلور دهلران(صالح و پری)

قسمت ۹- صمغ درخت کلنگو بزنی به ریشات صالح هم بی معطلی میزنه و میگه الان زدم و دوباره جوونه میگه حالا آتیش بگیر بهش تا بسوزه تمیز میشه چشمتون روز بد نبینه بیچاره صالح آتیش به ریشش افتاد و نعره زنان تو کوه میدویو و میره بطرف سیاه چادرش و اتیش به خونش میوفته و چندتا چوپون میارنش آبادی درحالی که نیمه جون بوده  که غروبش میبینن صدایی از که بلنده که میگه صالی مصالی تش کفت د مالی

طعنه اون جن بود که به آتیشش کشیده بود بعضیا میگفتن این عشق پریه بوده که انتقام عشقشو گرفته چون صالح نباید در کارشون دخالت میکرد و اونو اسیر کرد خطاش این بود و همون روزم صالح از دنیا رفت .

ما نسل اندر نسل این چیزا رو قبول داریم چون شاهد هستیم این چیزا واقعین.

ومن الله توفیق

👁️ بازدید: 1.9k🔎 ورودی گوگل: 0

نظرات (2)