فولکلور دهلران(صالح و پری)

قسمت ۸-تمیز مونده بود دیگه اجبارن اونجا نشستم، و اونجا که وسط عزاشون خندم گرفت دست خودم نبود منم ناراحت بودم ولی اونجا که همه داشتن میزدن تو سرو کله ی خودشون و شیون میکردن چشمم خورد به بیوه ی همون جوون که تازه مرده بود و فکرشو خوندم داشت مردارو وارسی میکرد و پیش خودش میپرسید کدوم اینا میاد خاسگاریم الان منم طاقت نیاوردم زدم زیر خنده ،.

حالا میرم و صالح هنوز توی شوک بود نفهمید زنش چجور غیب شد  صالح مبهوت و سرگردون مونده بود چه کنه بچه هاشو نگه داره چجور زندگیو بدون زنش ادامه بده  که فرداش بچه هاش ناپدید شدند و دیگه هم ندیدشون تا سالها تو کوه ها مث دیوونه ها چرخ میزد تا تمام ریشا و موهاش مثل جنگلیا بلند شده بود و پیر شده بود از غصه، تو کوه یه جوون خوشتیپو میبینه و ازش میپرسه چجور اینقد ریشاتو تمیز تراشیدی اونم میگه دوسداری تو هم اینجور تمیز بتراشیشون صالح هم میگه بگو چجور؟ اونم میگه باید صمغ درخت کلنگ( کلخن، ونک،پسته وحشی)



نظرات



    به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید

    یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را می‌دهد که به طور مستقیم برای مخاطبان خود تولید محتوا کنند و از طریق الگوریتم‌های پلتفرم یوزبیت به درآمد برسند.

    globessl enamad logo-samandehi

    درباره ما . راهنما . اطلاعیه‌ها . اپلیکیشن . قوانین . مجوزها . ارتباط با ما
    کلیه حقوق این سایت برای شرکت برخط سازان اطلاعات یوز محفوظ می‌باشد.