فولکلور دهلران (صالح و پری)

قسمت ۶-چون دیگه همه چیو تموم میکنم و میرم صالح که عاشق زنش بود ترسید و گفت باشه هرجور تو بخوای همونه قول میدم نپرسم .

وسط مجلس عزا وقتی جنازه را بلند میکنن که ببرند مردا میان درحال بلندکردن جنازه و همه زنها جمع بودن و درحال گریه بودند که یه دفعه پری خانم زد زیر خنده و صاحب عزا طاقت نیاورد و صالحو گفتن دیگه نیاین برید ما عزاداریم زنت میخنده وسط عزای ما این چه وضعشه ،،، صالح بیچاره از همه جا رونده دست زنو بچه ها رو میگیره میبره سیاه چادرش که تو کوه بود و هی با خودش کلنجار میره این کارای مسخره زنش یعنی چی ؟!! شاید انتقام اسارتشو ازم میگیره تا اینکه طاقتش طاق میشه و عصبانی میره سراغ زنش و میگه اینکارا یعنی چی چرا آبرومونو وسط ایل و طایفم بردی چرا وسط عزا قاه قاه زدی زیر خنده زنش گفت دیگه گفتم نپرس صالح گفت مکه چی دیگه میخواد بشه بدتر از این!؟ چرا اینکارارو کردی برای چی؟؟؟؟؟؟  پری دیگه دید فایده نداره و بهش بی احترامی میکنه گفتش دیگه تمومشد هرچی رشتی پنبه شد بین من و تو دیگه جدایی افتاد ابدی منم میرم تو بمون تنها صالح عصبانی تر شد گفت کجا تا جواب منو ندادی حق نداری بری که،  پری هم گفتش تو شرطامو



نظرات



    به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید

    یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را می‌دهد که به طور مستقیم برای مخاطبان خود تولید محتوا کنند و از طریق الگوریتم‌های پلتفرم یوزبیت به درآمد برسند.

    globessl enamad logo-samandehi

    درباره ما . راهنما . اطلاعیه‌ها . اپلیکیشن . قوانین . مجوزها . ارتباط با ما
    کلیه حقوق این سایت برای شرکت برخط سازان اطلاعات یوز محفوظ می‌باشد.