قصه فولکلور دهلران(صالح و پریزاد)

قسمت ۴- باید بریم زشته میرن پیش فامیلاش وخلاصه کلی بگو بخندو مهمونی و دیدارای فامیل، همه با تعجب میپرسن خودت معلومه که سنت بالاتر رفته ولی ماشالله زنت هنوز تکون نخورده همون چن ساله پیشه که دیدیمش کل مردم درمورد این موضوع حرف میزنن و حسب معمول کردها عروسی یکی از اقوام هست و همه باید برن عروسی، صالح میاد و زنشو میگه آماده شو بریم عروسیه فامیله زشته، زنشم لباس میپوشه میره عروسی ولی تا وارد عروسی میشه میره یه گوشه و میزنه زیر گریه و نالش به هوا میره مردم صالحو میگن برو زنت اینجارو اشتباهی گرفته ما الان عروسی داریم خوبیت نداره اینکاراش خلاص سرزنشها صالحو به ستوه میاره و میره از زنش میپرسه چرا ایکارو میکنی زنش میگه مگه شروط منو یادت نیس من هرکاری کردم دخالت نکن لطفا، صالح میبینه حق داره ولی تحمل نمیکنه و میبرتش خونه و باهاش حرفی نمیزنه تا دوباره اوضاعش عادی میشه ولی امان از حرف مردم اینقدر میگن زنت دیوونه شه یا ببرش پیش دعانویس و اینجور حرفها که صالح خیلی اذیت بود، اینبار میگذره و همون مرده که تازه دوماد بود میمیره و مجلس عزاداری (پرس و پو) براش میگیرند، باز صالح میاد به زنش میگه پاشو بریم پرس وپو



نظرات



    به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید

    یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را می‌دهد که به طور مستقیم برای مخاطبان خود تولید محتوا کنند و از طریق الگوریتم‌های پلتفرم یوزبیت به درآمد برسند.

    globessl enamad logo-samandehi

    درباره ما . راهنما . اطلاعیه‌ها . اپلیکیشن . قوانین . مجوزها . ارتباط با ما
    کلیه حقوق این سایت برای شرکت برخط سازان اطلاعات یوز محفوظ می‌باشد.