قصه فولکلور دهلران (صالح و پریزاد)

قسمت ۲-پاورچین پاورچین میره تا نزدیکی چادر و از گوشه نیم نگاهی به داخل خونه میندازه میبینه یه دختر خانمی زیبارو با موهای طلایی و ترو تمیز با سرعت زیادی داره خونشو تمیز میکنه و غذا میزاره رو آتیش، صالح که کاملا فهمیده بود این آدمیزاد اصلا شبیه هیچ کسی نیست که تا حالا دیده بوده شکی نداره که این باید پری باشه و بدون اینکه دختره بفهمه از اونجا دور میشه، و بعد غروب برمیگرده سیاه چادرش و معمولی زندگیشو ادامه میده .

صبح که میشه باز میره شکار ولی اینبار نه برا شکار معمولی بلکه نزدیکای غروبی میاد بازم نزدیکی های چادر کمین میگیره و تا نور آتیشو میبینه میره کنار چادر یواشکی نگاه میکنه و بازم دختره داره اونجا رو نظافت میکنه، یه سنجاق قفلی رو که برای اینکار آماده کرده بود باز میکنه و تو دستش آماده نگه میداره در یک لحظه که دختره حواسش به غذای تو قابلمه بودش آروم از پشت سرش میره و سریع بازوشو میگیره و سنجاقو میزنه به پوست یا گوش دختره، (چون ما کردها اعتقاد داریم با زدن سوزن در پوست پری و جن اونها تسخیر میشن و مطیع ما میشن) دختره میبینه دیگه کاری ازش بر نمیاد و گیر افتاده و نمیتونه غیب بشه باصالح شرط میکنه

ادامه دارد...



نظرات



    به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید

    یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را می‌دهد که به طور مستقیم برای مخاطبان خود تولید محتوا کنند و از طریق الگوریتم‌های پلتفرم یوزبیت به درآمد برسند.

    globessl enamad logo-samandehi

    درباره ما . راهنما . اطلاعیه‌ها . اپلیکیشن . قوانین . مجوزها . ارتباط با ما
    کلیه حقوق این سایت برای شرکت برخط سازان اطلاعات یوز محفوظ می‌باشد.