معرفی کتاب شازده کوچولو

داستان کتاب درباره خلبانی که پس از فرود اجباری در کویر با پسری کوچک که از سیارکی دور آمده آشنا می شود. کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری میباشد که توسط احمد شاملو ، محمد قاضی و ابوالحسن نجفی ترجمه شده است.


درباره کتاب

راوی به عنوان آزمایشی برای تعیین اینکه آیا بزرگسالان به اندازه یک کودک روشن فکر هستند یا خیر، راوی تصویری را نشان می دهد که یک مار بوآ را نشان می دهد که یک فیل را خورده است. بزرگسالان همیشه پاسخ می‌دهند که تصویر یک کلاه را به تصویر می‌کشد، و بنابراین او می‌داند که فقط درباره چیزهای «معقول» با آن‌ها صحبت کند، نه چیزهای خیالی.

راوی خلبان هواپیما می شود و یک روز هواپیمای او در صحرای صحرا و دور از تمدن سقوط می کند. راوی باید قبل از تمام شدن ذخایر آب هواپیمایش را تعمیر کند. در اینجا پسر جوانی با نام مستعار "شازده کوچولو" از او استقبال می کند.

شاهزاده از راوی می خواهد که گوسفندی بکشد. راوی ابتدا تصویر فیل درون مار را به او نشان می دهد که در کمال تعجب راوی، شاهزاده آن را به درستی تعبیر می کند. پس از سه تلاش ناموفق برای کشیدن یک گوسفند، راوی ناامید یک جعبه را می کشد و ادعا می کند که گوسفند داخل آن است. معلوم می شود که این دقیقا همان نقاشی ای است که شاهزاده می خواست.

در طول روزها، در حالی که راوی سعی در تعمیر هواپیمای خود دارد، شاهزاده داستان زندگی خود را بازگو می کند. او قبلاً در سیارکی به اندازه یک خانه به نام "B 612" روی زمین زندگی می کرد . این سیارک دارای سه آتشفشان کوچک (دو آتشفشان فعال و یکی خاموش یا خاموش ) و گیاهان مختلف است.

شاهزاده آتشفشان‌ها را تمیز می‌کرد و دانه‌ها و شاخه‌های ناخواسته‌ای را که به خاکش هجوم می‌آورد علف‌کش می‌کرد و درختان بائوباب را که دائماً در آستانه غلبه بر سطح بودند بیرون می‌کشید. شاهزاده از گوسفندی می خواهد تا گیاهان نامطلوب را بخورد، اما نگران است که گیاهان خاردار را نیز بخورد.

شاهزاده با گل سرخی که روی سیارک رشد کرده بود ملاقات می کند. گل سرخ در مورد بیماری ها اغراق می کند تا شاهزاده از او مراقبت کند. شاهزاده برای محافظت از او در برابر سرما و باد یک صفحه و کره شیشه ای ساخت، او را سیراب کرد و کرم ها را دور نگه داشت.

شاهزاده علیرغم اینکه عاشق گل رز شده بود، احساس کرد که او از او سوء استفاده می کند و تصمیم گرفت سیاره را ترک کند تا بقیه جهان را کشف کند. پس از خداحافظی آنها، رز عذرخواهی می کند که نتوانسته است نشان دهد که او را دوست دارد. او برای او آرزوی سلامتی می کند و تمایل او را برای رها کردن او در کره شیشه ای رد می کند و می گوید که از خود محافظت خواهد کرد. شاهزاده از این که نفهمیده است در هنگام بودن با گل رز خود را چگونه دوست داشته باشد، می نالد.

شاهزاده از آن زمان تاکنون از شش سیاره دیگر دیدن کرده است که در هر یک از آنها یک فرد بالغ ساکن بوده است. آنها عبارتند از:

پادشاهی بدون رعیت، که فقط دستوراتی صادر می کند که به آنها عمل می شود، مانند فرمان غروب خورشید در غروب خورشید.

مردی مغرور که فقط می خواهد تحسین برانگیزترین فرد در سیاره غیر مسکونی خود باشد.

مستی که مشروب می خورد تا شرم نوشیدن را فراموش کند.

تاجری که از زیبایی ستاره ها چشم پوشی می کند و در عوض بی وقفه آنها را می شمارد و فهرست می کند تا همه آنها را "مالک" کند.

یک لامپ روشن در سیاره ای بسیار کوچک، یک روز کامل یک دقیقه طول می کشد. او زندگی خود را به دنبال دستور خاموش کردن و روشن کردن تیر چراغ برق هر 30 ثانیه برای مطابقت با روز و شب سیاره خود تلف می کند.

جغرافی دان سالخورده ای که هرگز جایی نرفته است و هیچ یک از چیزهایی را که ثبت می کند ندیده است. او شاهزاده را متقاعد کرد که از زمین دیدن کند .

از آنجایی که شاهزاده در یک بیابان فرود آمد، او معتقد بود که زمین خالی از سکنه است. او سپس با یک مار ملاقات کرد که ادعا می‌کرد این قدرت را دارد که در صورت تمایل او را به خانه‌اش بازگرداند. شاهزاده بعداً با گلی ملاقات کرد که گفت فقط چند مرد را در آن نقطه از جهان دیده است و آنها ریشه نداشتند و اجازه دادند باد آنها را به اطراف ببرد و زندگی سختی داشته باشد. پس از بالا رفتن از بلندترین کوهی که تا به حال دیده بود، شاهزاده امیدوار بود که کل زمین را ببیند و به این ترتیب مردم را پیدا کند. با این حال، او فقط منظره متروک را دید. هنگامی که شاهزاده فریاد زد، پژواک او به او پاسخ داد، که او به عنوان صدای کسی کسل کننده که فقط کلمات را تکرار می کند تعبیر کرد.

شاهزاده با ردیفی از بوته های رز روبرو شد، از این که یک بار فکر می کرد گل رز او منحصر به فرد است و فکر می کرد او در مورد منحصر به فرد بودنش دروغ گفته بود، ناراحت شد. او شروع به این احساس کرد که شاهزاده بزرگی نیست، زیرا سیاره او فقط شامل سه آتشفشان کوچک و گلی است که او اکنون فکر می‌کرد معمولی است. شروع کرد به گریه کردن، تا اینکه روباهی از راه رسید.

روباه دوست داشت رام شود و به شاهزاده یاد داد که چگونه او را اهلی کند. با رام شدن، چیزی از معمولی بودن و مانند بقیه به خاص و منحصر به فرد بودن تبدیل می شود.

از روباه، شاهزاده متوجه می شود که گل رز او واقعاً خاص بوده است، زیرا او مورد عشق و زمان شاهزاده بوده است. او را "رام" کرده بود، و حالا او از همه رزهای دیگر با ارزش تر بود. روباه پس از رفتن آنها می گوید که چیزهای مهم را فقط با قلب می توان دید نه با چشم.

شاهزاده سپس با دو نفر از زمین ملاقات کرد:

سوئیچ‌کار راه‌آهن که توصیف می‌کرد چگونه مسافران دائماً در قطار از مکانی به مکان دیگر هجوم می‌آورند، هرگز از جایی که هستند راضی نبودند و نمی‌دانستند دنبال چه هستند. فقط بچه هایی که در بین آنها بودند همیشه زحمت نگاه کردن به بیرون از پنجره را به خود می دادند.

تاجری که در مورد محصول خود صحبت کرد، قرصی که نیاز به نوشیدن را به مدت یک هفته از بین می برد و مردم را 53 دقیقه صرفه جویی می کند.

هشت روز پس از سقوط هواپیما، راوی و شاهزاده از تشنگی می میرند. شاهزاده گیج می شود و مشتاق بازگشت به خانه و دیدن گل خود است.

شاهزاده چاهی پیدا می کند و آنها را نجات می دهد. راوی بعداً متوجه می‌شود که شاهزاده با مار صحبت می‌کند و درباره بازگشت او به خانه و تمایلش برای دیدن دوباره گل رز خود صحبت می‌کند و نگران این است که او به حال خود رها شده است. شاهزاده با راوی خداحافظی می‌کند و می‌گوید که اگر به نظر می‌رسد که او مرده است، تنها به این دلیل است که بدن او برای بردن به سیاره‌اش خیلی سنگین بوده است. شاهزاده به راوی هشدار می دهد که او را تماشا نکند، زیرا باعث ناراحتی او می شود. راوی که متوجه می شود چه اتفاقی خواهد افتاد، حاضر نیست کنار شاهزاده را ترک کند. شاهزاده می گوید که راوی فقط باید به ستاره ها نگاه کند تا به خنده شاهزاده فکر کند و به نظر می رسد که همه ستاره ها می خندند. سپس شاهزاده دور می شود و به مار اجازه می دهد تا او را نیش بزند و به زمین بیفتد.

صبح روز بعد، راوی نمی تواند جسد شاهزاده را پیدا کند. او که موفق به تعمیر هواپیمای خود می شود، صحرا را ترک می کند. راوی درخواست می کند که هر کسی در آن منطقه با پسری مانند شاهزاده روبرو می شود با او تماس بگیرد.

👁️ بازدید: 132🔎 ورودی گوگل: 0

نظرات (0)

    به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید

    یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را می‌دهد که رایگان تولید محتوا کنند و با کمک هوش مصنوعی، محتوای خود را به صورت مؤثر به مخاطبان نمایش دهند.

    Your Ad Banner

    logo-samandehi

    دانلود اپلیکیشن اندروید

    درباره ما . راهنما . اطلاعیه‌ها . آپدیت‌ها . قوانین . ارتباط با ما

    کلیه حقوق این سایت برای یوزبیت محفوظ می‌باشد.