آلفرد آدلر - انواع سبک زندگی

هدف نهایی برای هر یک از ما، برتری یا کمال است، اما سعی می کنیم از طریق الگو های رفتار مختلف به این هدف برسیم. هر یک از ما، این تلاش را به صورت متفاوت نشان می دهیم. ما الگوی منحصر به فردی از خصوصیات، رفتارها، و عادت ها را پرورش می دهیم که آدلر آن راسبک زندگی(Style of life) نامید.
برای اینکه بفهمیم سبک زندگی چگونه پرورش می یابد، به مفاهیم احساس حقارت و جبران آدلر نگاهی می اندازیم. کودکان احساس های حقارتی دارند که آنها را برای جبران کردن درماندگی و وابستگی برانگیخته می کند. آنها در این تلاش ها برای جبران، یک رشته رفتار ها را فرا می گیرند. هر کاری که ما انجام می دهیم، به وسیله سبک زندگی منحصر به فرد ما شکل می گیرد و تعیین می شود. سبک زندگی تعیین می کند که به کدام جنبه های محیط توجه کنیم یا آنها را نادیده بگیریم و چه نگرش هایی داشته باشیم.
سبک زندگی از تعامل های اجتماعی سال های اولیه زندگی آموخته می شود. آدلر معتقد بود که سبک زندگی در 4 یا 5 سالگی آنچنان محکم شکل می گیرد که بعدا تغییر دادن آن مشکل است. سبک زندگی، چارچوب هدایت کننده ای برای رفتار های بعدی می شود.
ماهیت آن به تعمل های اجتماعی، مخصوصا به ترتیب تولد فرد در خانواده و مهایت رابطه والد – فرزند بستگی دارد. همچنین یکی از شرایطی که می تواند به عقده حقارت منجر شود، غفلت است. کودکان غفلت شده در کنار آمدن با ضروریات زندگی احساس حقارت می کنند و به همین دلیل ، به دیگران بی اعتماد می شوند و به آنها خصومت می ورزند. در نتیجه، سبک زندگی آنها انتقام جویی، ناراحت شدن از موفقیت دیگران، و گرفتن هرچیزی که فکر می کنند حق آنهاست شامل می شود.
این تقریبا مانند نظر فروید که بر اهمیت اوایل کودکی در شکل گیری شخصیت بزرگسالی تاکید کرد، این مفهوم که نظریه آدلر نسبت به نظریه فروید کمتر جبر گرایانه به نظر می رسد را نقض می کند. اما نظریه آدلر آن گونه که ممکن است ابتدا به نظر برسد که جبر گرایانست نیست. او این معضل را با مطرح کردن مفهومی که آن را نیروی خلاق خود(creative power of the self) نامید حل کرد.
آدلر معتقد بود که فرد سبک زندگی را به وجود می آورد. و این خودما هستیم که خود، شخصیت، و منش خویش را به وجود می آوریم. این ها اصطلاحاتی هستند که آدلر مترادف با سبک زندگی به کار برده است، همچنین آدلر معتقد بود که وراثت و محیط توجیه کاملی را برای رشد شخصیت فراهم نمی کنند. به جای آن، نحوه ای که ما این تاثیرات را تعبیر می کنیم، مبنای ساختار خلاق نگرش ما نسبت به زندگی را تشکیل می دهد.
آدلر به وجود اراده آزاد اعتقاد داشت که هریک از ما امکان می دهد تا ازتوانایی ها و تجربیاتی که استعداد ژنتیکی و محیط اجتماعی برای ما فراهم می کنند، سبک زندگی مناسبی را به وجود آوریم. با اینکه آدلر به جزئیات اشاره نکرد، ولی تاکید داشت که سبک زندگی ما برای ما تعیین نشده است. ما آزادیم تا خودمان آن را انتخاب کنیم و به وجود آوریم، اما بعد از اینکه سبک زندگی ایجاد شده، در طول زندگی ثابت می ماند.

آدلر چند مشکل همگانی را شرح داد و آنها را در سه طبقه گروه بندی کرد:

1. مشکلات مربوط به رفتار ما در قبال دیگران

2. مشکلات شغلی

3. مشکلات عشق و محبت

او چهار سبک زندگی اساسی برای حل و فصل کردن این مشکلات بیان کرد.

1. تیپ سلطه جو یا حاکم(dominant type): نگرشی سلطه جو با آگاهی اجتماعی کم دارد. چنین فردی بدون توجه به دیگران رفتار می کند. نوع افراطی این تیپ به دیگران حمله می کند و آزارگر، بزهکار، یا جامعه ستیز می شود. نوع کمتر خطرناک این تیپ، الکلی، معتاد به مواد مخدر می شود یا خود کشی می کند.آنها معتقدند با حمله به خودشان، به دیگران صدمه می زنند .

2. تیپ گیرنده(getting type): از نظر آدلر رایج ترین تیپ انسان است توقع دارد که دیگران اسباب رضایت او باشند وبنابر این، به دیگران وابسته می شود.

3. تیپ دوری جو(avoiding type): این گونه افراد برای روبه رو شدن با مشکلات زندگی، هیچ تلاشی نمی کند. چنین فردی با اجتناب کردن از مشکلات، از هر گونه احتمال شکست، دوری می کند.
این سه تیپ، برای مقابله کردن از مشکلات زندگی روزمره، آمادگی ندارد. آنها نمی توانند با دیگران همکاری کنند و تضاد بین سبک زندگی آنها و دنیای عملی، به رفتار نابهنجار منجر می شود که به صورت روان رنجوری ها و روان پریشی ها جلوه گر می شود . آنها فاقد چیزی هستند که آدلر علاقه اجتماعی(social interest) نامید.

4. تیپ مفید به حال جامعه(socially useful type): این گونه افراد با دیگران همکاری کرده و مطابق با نیاز های آنها عمل می کند. این افراد در چارچوب کاملا رشدیافته علاقه اجتماعی، با مشکلات مقابله می کنند.


آدلر به طور کلی با طبقه بندی یا تیپ بندی افراد به این صورت مخالف بود و اظهار داشت که این چهار سبک زندگی را فقط برای مقاصد آموزشی مطرح کرده است. او به درمانگران هشدار داد که از اشتباه گماردن افراد در طبقاتی که باهم تناقض دارند، پرهیز کنند.

 منبع: نظریه های شخصیت شولتز

برای حمایت ازما کیلک کنید==> تبلیغ

👁️ بازدید: 526🔎 ورودی گوگل: 0

نظرات (0)