دخمه زرتشتیان یزد (برج خاموشان)

معرفی دخمه زرتشتیان یزد | آخرین منزلگاه جسم

زرتشتیان از جمله اقلیت های مذهبی در ایران هستند که آثارشان در نقاط مختلف کشور دیده می شود. دخمه زرتشتیان یزد یکی از این آثار است که یه برج خاموشان یزد و برج سکوت نیز شهرت دارد. دخمه هایی که کمی آن طرف تر از مرکز شهر یزد قرار دارند و سرنوشت شان با مفهوم مرگ در آمیخته است. دخمه زرتشتیان یکی از نشانه های آداب و رسوم کهن زرتشتی هاست که به مراسم تدفین مردگان آن ها مربوط می شود؛ مراسمی که امروزه منسوخ شده اما یادگاری را از خود بر جای گذاشته است.


آشنایی با دخمه های زرتشتیان | دنیایی آمیخته با مرگ

 دخمه زرتشتیان نام یکی از آثار دین زرتشت در 15 کیلومتری جنوب شرقی یزد است که با نام برج خاموشان نیز شناخته می شود. از آنجا که معادل دخمه در زبان انگلیسی Tower of silence به معنای برج سکوت است، دخمه های یزد با این نام نیز شهرت دارند و پارسيان هند كه از زرتشتيان ايران به شمار می روند به آن، دخمو می گویند. این دخمه ها در حوالی منطقه صفاییه قرار گرفته و بر روی یک کوه رسوبی و کم ارتفاع به نام کوه دخمه خودنمایی می کنند. سده ها پیش این بنا به منظور برگزاری آیین تدفین مردگان ساخته شد و امروزه یکی از آثار شاخص زرتشتیان در ایران به شمار می رود.

اگر چه دخمه های زرتشتیان در تهران، کرمان، سیرجان، اصفهان، تفت، اشکذر، اردکان و ... نیز وجود دارد؛ اما دخمه های شهر یزد به دلیل قرارگیری در پایتخت مذهبی زرتشتیان و نزدیکی به شهر و سایر بناهای تاریخی، از بازدیدکنندگان بیشتری برخوردارند. همین موقعیت ویژه باعث شده تا مورد توجه قرار گیرند و نام شان به همراه بناهای اطراف در سال 1377 با شماره 2096 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت برسد.

در گذشته، زرتشتیان بر اساس باورهای دینی خود اجساد مردگان خود را در دخمه می گذاشتند تا خوراک درندگان و پرندگان شوند و تنها استخوان های شان باقی بماند. هیچ خبری از خاک سپاری نبود؛ چرا که آن ها مردار آدمی را ناپاک می دانستند و بر این باور بودند که اجساد، خاک را که عنصری مقدس است، آلوده می کند؛ بنابراین استخوان مردار نیز در همان دخمه و در میان یک چاه باقی می ماند.

این روش تدفین برای مدت طولانی رواج داشت تا اینکه در دوران پهلوی به کلی ممنوع شد و تمامی دخمه ها کم کم به آرامگاه تبدیل شدند. با این وجود، رمز و راز این روش و چراهایش چیزی نیست که به همین راحتی ها دست از سر آدمی بردارد و ذهن کنجکاوش را راحت بگذارد. در ادامه بیشتر در مورد این بنا و روش خاص تدفین زرتشتیان برای‌تان می گوییم و آن را به صورت کامل مورد بررسی قرار می دهیم.


دو دخمه در یک مجموعه

در گذشته این محل دارای دو دخمه بود که بنا بر اسناد تاریخی و گفته های زرتشتیان از هر دوی این دخمه ها به صورت دوره ای و شش ماه یک بار استفاده می شده است. این دخمه ها از این قرارند:

دخمه بزرگ مانکجی

یکی از این بناها، دخمه مانکجی لیمجی هاتریا (Maneckji Limji Hataria) یا به اختصار دخمه بزرگ مانکجی است که در سمت چپ قرار دارد. قطر این دخمه حدود 15 متر است و به یاد سازنده اش چنین نامی را بر آن نهاده اند.

مانکجی معروف به مانکِجی صاحب، در دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار، از سوی پارسیان هند و به عنوان نماینده «انجمن بهبود سازی وضعیت زرتشتیان در ایران» راهی سرزمینمان شد تا نزد شاه شکایت ببرد و از فشارهایی که بر زرتشتیان بود کم کند. مانکجی یکی از تاثیرگذارترین افراد جامعه زرتشتیان به شمار می رود و زرتشتیان هنوز هم موجودیت خود را مدیون زحمات وی می دانند. وی در مدت حضورش در ایران مدرسه ساخت و هزینه تحصیل بسیاری از دانش آموزان را پرداخت. او ساختمان های متعددی بنا کرد و یکی از مهمترین اقداماتش برداشتن مالیات از دوش زرتشتیان بود. مانکجی در 1269 در تهران از دنیا رفت و در دخمه ای که خودش ساخته بود آرام گرفت. 

دخمه گلستان

در زمان قاجار دشواری عبور و مرور در جاده کوه دخمه مانکجی مشکلاتی را برای جنازه بران در پی داشت. به همین دلیل دخمه گلستان در ابعادی کوچکتر ساخته شد و امروزه در ۱۵۰ متری غرب دخمه مانکجی دیده می شود. قطر این دخمه 25 متر و ارتفاع دیوار آن از سطح تپه 6 متر است.


دخمه چیست؟

برای فهم بهتر مفهوم دخمه، آن را از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار می دهیم:

نکته: پیش از آنکه به دخمه های یزد بپردازیم؛ بد نیست بدانید که تمامی دخمه ها دارای ویژگی های مشترکی از نظر ساختار هستند و تنها از نظر جزییات و محل قرارگیری ممکن است تفاوت هایی با هم داشته باشند؛ به همین دلیل آنچه در این مطلب بیان می شود به صورت کلی ویژگی های دخمه ها و مراسم تدفین در آن ها را در بر می گیرد که در مورد دخمه های یزد نیز صدق می کند.


دخمه از نظر واژه شناسی

از نظر واژه شناسی دخمه یا دخنه همان عبارت "دخ خنه" به معنای دژ خانه بوده که به مرور زمان به این شکل درآمده است. این عبارت به معنای سرای پلیدی به کار می رود و امروزه از آن برای اشاره به اماکن ترسناک و نامناسب استفاده می شود. در زبان فارسی به دخمه، اُستُدان و دخمه دان هم اتلاق می شود و واژه دخمه در اوستا "دَخمَه" و در پهلوی "دَخمَک"، به معنی داغ‌گاه آمده است. کارشناسان بر این باورند که ریشه این کلمه، واژه "دَگ" از فارسی باستان است که به معنی سوزاندن به کار می رود و کلمه "داغ" نیز از همین ریشه به دست آمده است. معانی متعددی برای واژه دخمه در فرهنگستان‌های مختلف بیان شده که عبارتند از: گورخانه گبران، خانه زیر زمین برای مردگان، سردابه‌ مردگان، گور و گورستان زرتشتیان


تفاوت دخمه با گوردخمه

عموم مردم گمان می کنند که گوردخمه ها همان دخمه ها هستند و هر یک از این دو واژه برای اشاره به یک مفهوم یکسان به کار می رود؛ اما واقعیت چیزی غیر از این است و گوردخمه با دخمه تفاوت دارد.

گوردخمه به فضایی در صخره ها، کوه ها یا تپه ها برای خاک سپاری متوفیان گفته می شود که با معماری صخره ای ساخته شده اند. آن ها در اصل آرامگاه‌هایی در دل کوه و صخره بودند که شکل یک اتاق را داشتند و چند قبر در داخل آن ها تعبیه می شد. دخمه یا برج خاموشان یا برج سکوت مکانی بر فراز بلندی است که اجساد در آن ها قرار داده می شدند تا خوراک حیوانات و پرندگان شوند. این مکان ها جایی برای به خاک سپاری مردگان نبودند بلکه محلی برای متلاشی شدن اجساد آن ها به شمار می رفتند.


ردپای دخمه در تاریخ

به نظر می رسد که در دوران باستان، بنایی به عنوان دخمه وجود نداشته و اجساد را فقط در مکان دوردستی قرار می دادند تا از بین بروند. استفاده از این واژه به زمانی باز می گردد که اقوام آریایی، اجساد مردگان را می‌سوزاندند و به اماکن سوزاندن جسد، دخمه می گفتند.


دخمه در دین زرتشت

با پیدایش دین زرتشت رسم سوزاندن جسد منسوخ شد؛ اما دخمه بر سر جای خود باقی ماند و به مفهوم محل قرار دادن متوفی یا محل دفن مورد استفاده قرار گرفت. البته در میان زرتشتیان به دخمه، دادگاه، داُدگه (Dodgah) یا دوزگه هم می گویند که به معنای دادگاه الهی است و به پایان زندگی و آغاز محاسبه کردار اشاره دارد. به اعتقاد زرتشتیان، مرگ سلاح اصلی مبارزه با انگره مینو یا همان اهریمن محسوب می شود و اجساد باید در جایی قرار گیرند که اهریمن در آن ها حضور موثر دارد. 

بد نیست بدانید که یکی از معروف‌ترین دخمه‌های ایران به جز دخمه یزد، دخمه بندر سیراف است که پس از ورود اسلام به عنوان قبرستان مسلمانان از آن استفاده می شود؛ برخی نیز بر این باورند که مقبره کوروش تنها دخمه ساخته شده به شکل خانه است.


شکل گیری و ساختار دخمه ها

دخمه ها به دو صورت به وجود می آمدند؛ برخی ساخته دست انسان بودند و برخی دیگر به صورت طبیعی به وجود آمده و تنها توسط بشر کشف می شدند. این مکان ها باید به گونه ای باشند که دسترسی گوشت خواران به مردار را ساده کنند و امر خورده شدن جسد را تسریع بخشند. به همین دلیل است که همه دخمه های به جامانده از تاریخ بدون سقف هستند و در خارج از سکونتگاه شهری و روستایی و اغلب بر فراز بلندی‌ قرار دارند. دخمه ها در آن سوی آبادی ها و به صورت برجی استوانه‌ای شکل و از سنگ ساخته می شدند تا از جنس خاک که عنصری مقدس است، نباشند. بقایای به جا مانده از دخمه ها نشان می دهد که بیشتر آن ها در هم نداشته و افراد با استفاده از نردبان به درونشان می رفته اند.


دسترسی حیوانات به دخمه

در ابتدا هر نوع حیوان گوشت خواری به محل دخمه ها دسترسی داشت؛ اما با گذر زمان و بروز تغییرات در دین زرتشت، عملکرد دخمه ها نیز تغییر یافت و وظیفه متلاشی کردن گوشت اجساد از درندگان به پرندگان محول شد. به همین جهت تدابیری مانند مرتفع کردن دخمه ها یا محدود کردن دسترسی درندگان به آن ها صورت گرفت و البته بعد ها نیز وظیفه پرندگان به عوامل طبیعی همچون نور خورشید منتقل شد؛ مانند گنبد کاووس در استان گلستان که گفته می شود جسد متوفی در آن در تابوت شیشه ای قرار داشته و نور خورشید به آن می تابیده است.


منسوخ شدن استفاده از دخمه در ایران

این رفتار با مردگان زرتشتی ادامه داشت تا اینکه بنا بر روایاتی در سال ۱۳۱۸ و ۱۳۱۹ این کار توسط رضاخان در برخی نقاط همچون تهران ممنوع و به خاک سپاری مردگان در دین زرتشت که پیش از این در پاره ای موارد انجام می شد، شکلی همگانی به خود گرفت. گفته می شود که عمر این روش در کرمان از دهه 1320 و در یزد از دهه 1340 به پایان رسیده است؛ اما بر اساس مستندات موجود، این کار در یزد تا سال ۱۳۵۰ انجام می شده و تاریخ دقیقی برای پایان یافتن آن مشخص نیست.


معماری و ساخت دخمه ها

دخمه، برجی استوانه ای با محیطی حدود 100 متر است که در بالای کوه بلند ساخته شده و فاصله قابل توجهی با آبادی های اطراف دارد. دیوار اطراف دخمه از سنگ و سیمان و خشت و گچ است تا خاک آلوده نشود. محل ساخت دخمه ها در خارج از شهر و آبادی بود و با محاسبات دقیقی انتخاب می شد تا وزش باد و بارش باران، آلودگی را به سمت مناطق مسکونی هدایت نکنند. در ساخت این دخمه ها از خشت خام و گچ نیز استفاده می شد تا آلودگی های ناشی از فساد مردگان به زمین نرسد.

در ساختن دخمه اصول خاصی نیز وجود داشت که رعایتشان الزامی بود: رسومی همچون کوبیدن ۴ میخ بزرگ، ۳۶ میخ متوسط و ۲۶۰ میخ کوچک بر زمین. سازندگان دخمه ها صد نخِ پنبه را به هم می پیچاندند تا به صورت ریسمان درآید و سپس سه بار آن ریسمان را دور تا دور دخمه و به دور میخ ها می پیچیدند. اول "سروش باج" تا "ویدوا مروتی" که از نیایش های زرتشتیان هستند، خوانده می شدند و در هنگام کوبیدن هر میخ زمزمه "یتا اهو" در فضا می پیچید. پس از انجام این مراحل، در میان دخمه می نشستند و ۱۰۰ بار "اشم وهو" و ۲۰۰ بار "یتا اهو" می خواندند و با هربار ذکر یک سنگ کوچک را در میان دخمه می انداختند تا اینکه تعداد سنگ ها به 300 عدد می رسید. در نهایت دخمه در چنین مکانی بنا می شد. شایان ذکر است که دلیل برگزاری چنین مراسمی قبل از بنای دخمه هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد.


بخش‌های دخمه

دخمه ها مانند بسیاری از سازه های دیگر دارای بخش های خاصی بودند که هر یک کاربردی ویژه ای داشتند. در تصویر زیر می توانید نمایی کلی از یک دخمه و قسمت های آن را ببینید و در ادامه توضیحاتی مفصل در مورد آن ها را بخوانید.

 1- جاده دخمه

 از آنجا که دخمه در فاصله زیادی از آبادی ها قرار داشته و به نوعی به دور از تمدن بوده، برای رسیدن به آن باید از جاده استفاده می شده است. بخشی از این جاده مورد استفاده عموم بوده که جنازه را برای تحویل می آوردند؛ اما از پای دخمه ها تا در آن ها تنها مسوولان دخمه حق عبور و مرور داشتند. امروزه این جاده پله سازی شده تا بازدیدکنندگان به راحتی به دخمه برسند؛ اما در گذشته تنها چند چاله کوچک در آن وجود داشته تا افراد خاص بتوانند از آن عبور کنند.

2- درب سنگی یا آهنی دخمه

هرجا که لاشه و جنازه ای باشد، سر و کله جانداران درنده نیز پیدا می شود. این خطر همیشه برای دخمه و اجساد درون آن وجود داشته و یکی از راه ها برای حفظ مردار ها استفاده از یک در آهنی یا سنگی بوده است. 

3- کتیبه دخمه

بر بالای در دخمه کتیبه ای وجود داشته که اطلاعاتی بر روی آن دیده می شده است. در بسیاری از بناهای گذشته، وجود کتیبه امری معمول بوده و هم اکنون در اکثر آثار تاریخی مشاهده می شود.

4- داخل دخمه

سطح داخلی برج خاموشان شامل فضای مسطح و گردی است که تخته سنگ های بزرگی آن را پوشانده اند. این قسمت به صورت فرضی از سه نوار دایره ای تشکیل شده است که عبارتند از:

بخش مردانه یا حلقه مردگان مرد در نوار دایره انتهایی که بزرگتر از سایر دوایر و متصل به دیوار پیرامون دخمه است.

بخش زنانه یا حلقه مردگان زن در نوار دایره میانی که بعد از قسمت مردها قرار دارد.

بخش کودکان یا حلقه مردگان کودکان در نوار دایره داخلی که نزدیک ترین قسمت به مرکز دخمه است.

نکته: این تصاویر متعلق به دخمه زرتشتیان نیستند و برای نشان دادن مفهوم دخمه از آن ها استفاده شده است.

5- استودان

سطح داخلی دخمه از دیوار به طرف مرکز شیب دارد و در وسط دخمه به چاه عمیقی می رسد که سنگ متحرکی به نام "ارویس" در ته آن قرار دارد. این چاه عمیق به چهار چاه عمیق تر که در اطراف دخمه وجود داشتند، راه داشته و یک متر از عمق تمامی چاه ها با شن و ماسه پر می شده است. چاه میانی دخمه پوشیده از سنگ و سیمان بوده تا در زمان وجود استخوان ها در آن و پیش از پاکسازی چاه، میکروب و آلودگی به خارج سرایت نکند. این چاه "سراده"، "استه دان" یا "استودان" نام داشته که معنای استخوان دان یا جای استخوان می دهد و در میان هندی ها به "استوپه" معروف است.

استودان در واقع همان جایی بوده که باقی مانده اجساد به درون آن ریخته می شده است تا به خاک تبدیل شوند. بر اساس عقاید دینی، دارا و فقیر در زمان مرگشان در این چاه به حالتی یکسان در می آمدند و این معنا را می رساندند که دارایی دنیا به هنگام مرگ به کار نمی آید. البته در برخی منابع به این موضوع اشاره می شود که استخوان بزرگان و توانمندان در جای دیگری به نام "اسدانه" ریخته می شده اما این روایت خیلی با آموزه های دینی جور در نمی آید و حتی ساختار دخمه ها نیز وجود چاه های مخصوص را تایید نمی کنند. 


سازه‌هایی در اطراف دخمه

در 150 تا 200 متری دخمه و در دامنه ضلع شمالی کوه آن چند عمارت خشتی و گلی، آجری، سنگی و یا ترکیبی از آن ها به چشم می خورد که معمولا دو طبقه و چند اتاق دارند. این بناها از سازه های رفاهی گذشته به شمار می روند و قدیمی ترین آن ها ساختمان هایی معروف به خِیله هستند که در ضلع غربی قرار دارند و قدمتشان به دوران صفویه باز می گردد. کابرد دو مورد از این بناها را در اینجا توضیح می دهیم و باقی سازه ها را در قسمت مراحل مراسم مربوط به تدفین مردگان به شما خواهیم گفت.

خانه سالار

یکی از این بناها متعلق به سالار یا مسوول دخمه بوده است؛ سالار کسی است که در میان زرتشتیان وظیفه انجام امور درگذشتگان را بر عهده دارد و در گذشته جسد مردگان را غسل داده و به بالای برج می برد تا آن را به پرندگان بسپارد. مسوول دخمه فردی بود که در تمام عمرش باید در دخمه و نزدیکی آن می ماند و حق خارج شدن از محدوده آن را نداشت. در آن زمان بیشتر مرگ و میرها به دلیل بیماری های واگیردار رخ می داده و از آنجا که سالارها مدام با مردگان در ارتباط بوده اند، ممکن بوده که به بیماری مبتلا شوند. از همین روی، محل اسکان آن ها جایی بیرون از آبادی بوده و کمتر با مردم تماس داشته اند. 

اتاق مخصوص آتش‌سوزی

یکی از سازه های این مجموعه متعلق به آتش سوزها بود. آن ها معمولا دو نفر بودند و کارشان از روزی که جسد را به داخل دخمه می‌بردند آغاز می شد. آن ها به هنگام تاریکی هوا در شب در اتاقی مخصوص که یک پنجره رو به دخمه داشت آتش می افروختند و آن را تا صبح روشن نگه می داشتند. نور این آتش می‌بایست از پنجره اتاق به تمام دخمه می تابید و این کار تا سه شب ادامه داشت.

 روی دیوار دخمه، سوراخ پنجره‌ مانند کوچکی بود که در امتداد پنجره‌ی اتاق آتش‌سوزی و شعله‌های آتش وسط اتاق قرار داشت و باعث می شد تا نور شعله‌های آتش از سر شب تا صبح به درون دخمه بتابد.

بر اساس اعتقاد زرتشتیان، روان شخص متوفی تا سه شبانه‌روز در اطراف و بالای سر جسدش پرواز می کند و سپس راهی آسمان می شود. این مراسم نیز از همین باور سرچشمه می گرفته و برگزار می‌شده تا متوفی در سه شب اول بعد از مرگ از تاریکی و تنهایی نهراسد.


مراسم دخمه گذاری | آیینی برای وداع با مردگان

حضرت علی (ع) در یکی از سخنانشان می فرمایند "بزرگترین راز ها، مرگ است"؛ برخی کارشناسان بر این باورند که رفتار پیروان دین زرتشت با پیکر مردگان شگفتی این مفهوم رازآلود را دو چندان می کند. از سال ها پیش، بسیاری از غیر زرتشتیان، کنجکاو بوده اند که درباره آیین تدفین مردگان در زرتشت بیشتر بدانند و قدم به درون دنیای ناشناخته آن ها بگذارند؛ دنیایی که جلال گلشن در کتاب خود با عنوان "یزد دیروز" چنین توصیفی را از آن ارایه می دهد:

من در جوانی سطح داخلی دخمه ها را دیده ام و واقعا هنوز وحشت آن دیدار در چشمم مانده است. 

در ادامه قدم به قدم با زرتشتیان در اجرای این مراسم همراه می شویم:

1- لحظات آغازین پس از مرگ | اتاق زاد و مرگ

پس از فوت شدن اشخاص در میان زرتشتیان، نزدیکان آن ها لباس سپید بر تن می کردند و هیچ گونه شیون و زاری در میان آن ها دیده نمی شد؛ چرا که در زرتشت، مرگ پایان زندگی نیست و آغازی برای ادامه شادی روان به شمار می رود. همه آماده بودند تا مراسم دخمه گذاری یا انتقال مردار به دخمه ها را انجام دهند و با عزیز خود وداع کنند.

زمانی که کسی فوت می شد اهالی، جسد را به اتاقی در خارج از روستا به نام اتاق زاد و مرگ یا مُرد و زَند منتقل می کردند. در این اتاق که می توان آن را به نوعی ثبت احوال کنونی دانست، مدارک مربوط به فوت را ثبت می کردند و سپس مردار را شستشو می دادند تا برای دخمه گذاری آماده شود. 

 2- رسیدن به خیله ها

 در این مراسم، مردار که به آن نسا هم می گفتند، توسط فرد یا افرادی با عنوان نساکش، از خانه به محل دخمه ها انتقال پیدا می کرد. مردم ساعت ها مرده را به دوش می کشیدند و مسیر آبادی خود تا نزدیکی دخمه را می پیمودند. اهالی هر روستا ساختمان یا خِیله ای در نزدیکی دخمه داشتند تا پس از پشت سر گذاشتن راهی نسبتا طولانی، لحظاتی را در آنجا استراحت کنند و احیانا مراسمی اجرا نمایند. این ساختمان ها اتاق های گوناگونی همچون آشپزخانه، تالار برگزاری مراسم و ... داشتند. دلیل اینکه هر روستا یک خیله داشت، این بود که در زمان های مراسم همگانی و سالگردها تداخلی میان حاضران روستاهای مختلف و اسکان آن ها پیش نیاید و اگر مراسمی نبود، خیله ها به صورت عمومی مورد استفاده قرار می گرفتند.

3- ورود جسد به دخمه و خورده شدن آن

طی تشریفاتی، جسد در اختیار مسوول دخمه یا سالار قرار می گرفت. در اینجا با گفتن عبارت "روان نیاکان شاد" و یا خواندن فاتحه ای با مضمون "ایریس تَنام اوروانو یَزَمَئیده یا اَشه اونام فَرَهوَشه یُو" به معنای "به روان و فروهر پاک همه درگذشتگان درود باد" ، مراسم مربوط به مردم به پایان می رسید و جسد کاملا در اختیار سالار گذاشته می شد. خواندن "اَشِم وُهو" نیز در این مراسم رایج بود. اشم هو یکی از سروده های زرتشت درباره راستی است که در بخش یسنا در کتاب اوستا قرار دراد و در نمازهای پنجگانه زرتشتیان نیز خوانده می شود.

سالار پس از گرفتن جسد آن را به درون دخمه می برد و بر روی زمین می خواباند. سپس کفن او را باز می کرد و از محوطه خارج می شد تا پرندگان گوشت خوار همچون کرکس آن را بدرند و در مدت تنها دو ساعت تنها استخوان هایش را برجای بگذارند. جالب این بود که لاشخورها تا زمان خروج سالار از دخمه کاری به اجساد نداشتند و آسیبی به مسوول دخمه نیز نمی رساندند. البته در این میان پرندگان دیگری همچون کلاغ هم بر فراز دخمه ها دیده می شدند و گفته می شود که پرندگان کوچک تر نیز بر فراز دخمه ها پرواز می کرده اند.

 4- پاکسازی دخمه

پس از تمام شدن گوشت مردار و خشک شدن باقیمانده جسد در آفتاب و هنگامی که تعداد اجساد به 10 تا 12 عدد می رسید، بقایای استخوان مردارها توسط مسوول دخمه درون چاه وسط دخمه ریخته می شد.

 هر چندین ماه یک بار یا به شکل مصطلح در پایان هر دوره بهره گیری از یک دخمه، آهک و گوگرد یا تیزاب در آن می ریختند تا استخوان ها بسوزد و به خاکستر تبدیل شود. این خاکستر نیز به وسیله آب باران شسته شده و به چهار چاه در چهار طرف چاه اصلی می رفته است. ته این چاه ها پوشیده از شن و ذغال بوده که همچون دستگاه صافی و پاک کننده برای آب عمل می کرده و در نهایت آن را به اعماق زمین می فرستاده است. 


چرا دخمه گذاری؟

نیاکان بر این باور بودند که طبیعت از چهار عنصر آب، آتش، خاک و هوا تشکیل شده و آنان باید پس از مرگ به یکی از این چهار سرچشمه بازگردانده شوند، بی آنکه عناصر دیگر را آلوده کنند. هر کس در این میان روشی را برگزید؛ ساحل نشینان، مردگان را با آب می انداختند، جنگل نشینان، پیکر از دنیارفتگان را به آتش می کشیدند، ساکنان دشت ها آغوش خاک را برای مردگان خود مناسب می دانستند و ساکنان کوهستان های سرد و برف گیر نیز اجساد را به بالای کوه ها و درون دخمه ها می بردند.

زرتشتیان روش چهارم را برگزیدند و آن را تا همین چند دهه پیش در یزد، کرمان و برخی از نقاط ایران ادامه دادند. البته دیدگاه های مختلف تاریخی، دینی و بهداشتی در این مورد بیان می شود:


دیدگاه دینی

یکی از پایه های مهم دین زرتشتی حفظ محیط زیست و چهار آخشیج یا همان عناصر اربعه شامل خاک، آب، هوا و آتش بوده و بر آن تاکید فراوان شده است. دفن کردن، سوزاندن یا به دریا انداختن جسد، آفرینش های مقدس خاک، آتش و آب را آلوده می کند و در دخمه گذاری به این صورت بر این چهار عنصر تاکید می شود:

خاک: دفن مردگان باعث می شود تا خاکی که باید صرف آبادانی و ساخت و ساز شود، هدر رود و مکانی بلا استفاده و حزن انگیز بر جای ماند. مثلا اگر اجساد مردگان زرتشتی در این محل دفن می شد، دیگر جایی برای گسترش شهر و ساخت و ساز مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و ... باقی نمی ماند.

آب: در اطراف استودان (محل نگداری استخوان های مردگان) چاه های عمیقی بوده که در آن شن و ذغال ریخته می شده تا آب بارندگی که در آن ها ریخته می شود تصفیه و پاک گردد.

هوا: یکی از مهمترین عوامل مرگ و میر در گذشته بیماری های واگیردار و تنفسی بوده و ذرات عفونی معلق در هوا و قطرات تنفسی از بیشترین راه های انتقال ویروس ها هستند. از این رو آنزیم های موجود در آب دهان لاشخورها باعث می شده تا این بیماری ها از بین برود و این روش با آزمایشات به اثبات رسیده است.

آتش: سوزاندن اجساد در آتش کاری ناشایست به شمار می رود و در دخمه ها هرگز چنین کاری صورت نمی گرفته است. زرتشتیان بر این باورند اگر جسد را در آتش بسوزانند با آلوده ساختن این نور آسمانی بزرگترین گناه را مرتکب می شوند.


دیدگاه بهداشتی

اسنادی وجود دارد که نشان می دهد در مواردی همچون شیوع بیماری های واگیردار همچون وبا، حصبه، طاعون و در زمان جنگ های بزرگ پر کشتار، از روش دخمه گذاری استفاده می شده تا خطرات به حداقل برسد.


دیدگاه تاریخی

 برخی بر این باورند که این رسم از نیاکان آریایی که از مناطق سرد سیبری به ایران کوچ کرده بودند، به یادگار مانده است. از آنجا که در کوهستان ها امکان تدفین وجود نداشته، آن ها نیز اجساد خود را به بالای کوه ها می برده و رها می کردند.

پاسخ زرتشت به سوالاتی در مورد دخمه گذاری

یکی از مسایلی که در آشنایی با دخمه ها و این مراسم خاص با آن مواجه می شویم، تناقض آن با آموزه هایی است که می دانیم و احتمالا سوالاتی در ذهنمان شکل می گیرد. در اینجا به برخی از این سوالات و پاسخ زرتشتی ها به آن ها می پردازیم؛ شایان ذکر است که این پاسخ ها صرفا نقل قولی از پیروان این دین است و با وجود تناقض با آموخته های ما، باز هم شایسته احترام هستند:


این رفتار با مردگان به دور از تمدن نبوده است؟

هیچ کس به جز سالارها حق ورود به دخمه را نداشت و دیوارهای بلند و در آهنی مانع از آن می شده که کسی درون دخمه و خورد شدن اجساد توسط پرندگان را ببیند. زرتشتیان بر این باورند که در روش تدفین هیچ کس نمی بیند که در زیر خاک اجساد توسط کرم ها و دیگر جانداران متلاشی می شود؛ در دخمه هم وضع به همین صورت است و هیچ کس نمی بیند که اجساد چگونه توسط پرندگان از بین می روند.


آیا هیچ عاملی باعث نمی شده تا اجساد جا به جا شوند؟

در گذشته پله ای در این مکان وجود نداشته و تنها جهت رفاه حال بازدیدکنندگان ایجاد شده اند. در گذشته نیز سالارها پا در چند حفره کوچک می گذاشتند تا به دخمه برسند. نبود پله، وجود دیوارها و درب همیشه بسته فلزی مانعی بر سر راه حیوانات لاشخور بوده و آن ها نمی توانستند آسیبی به مردار وارد کنند. پرندگان لاشخور نیز طعمه شان را در همان جا می خورند و معمولا آن را جا به جا نمی کنند.


آیا دفن کردن بهتر از این روش نبود؟

مسلما دفن کردن در نزدیکی روستا خیلی راحت تر از کشاندن جسد و حمل آن تا پای دخمه ها بوده است؛ اما قطعا بر اساس باورها و عقاید زرتشتیان، این کار مزایایی داشته که باعث شده آن را به تدفین در زیر خاک ترجیح دهند.


آیا این روش هنوز هم انجام می شود؟

 امروزه با توجه به گسترش شهرها و پیشرفت آن ها تا نزدیکی دخمه ها، زرتشتیان مردگان خود را به خاک می سپارند و آرامگاه های آنان در نزدیکی همین دخمه ها قرار دارد. البته شایان ذکر است که در آن زمان هم همه اجساد به این روش از بین نمی رفتند بلکه تدفین در خاک نیز از روش های دیگر مرسوم در میان زرتشتیان بوده است.  

آدرس: استان یزد، 15 کیلومتری جنوب شرقی شهر یزد، منطقه صفائیه، کوه دخمه


اطلاعات بازدید

ساعت بازدید: نیمه اول سال از 8 صبح تا 19:00 و نیمه دوم سال از 8 صبح تا 17:00

بهای بلیت: 5,000 تومان برای ایرانی ها و 20,000 تومان برای اتباع خارجی

👁️ بازدید: 193🔎 ورودی گوگل: 0

نظرات (0)