ستارخان سردار غیور ایرانی

ستارخان سردار غیور ایرانی در خاطراتش می گوید: 


من هیچوقت گریه نکردم، 

چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد 

و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد. 

اما در زمان مشروطه یک بار گریستم. 

و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا. 

از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان. 

اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم." آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد.


زنده و پاینده باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند ...

👁️ بازدید: 157🔎 ورودی گوگل: 0

نظرات (0)

    به یوزبیت؛ خانه محتوا خوش آمدید

    یوزبیت، به نویسندگان مستقل این امکان را می‌دهد که رایگان تولید محتوا کنند و با کمک هوش مصنوعی، محتوای خود را به صورت مؤثر به مخاطبان نمایش دهند.

    Your Ad Banner

    logo-samandehi

    دانلود اپلیکیشن اندروید

    درباره ما . راهنما . اطلاعیه‌ها . آپدیت‌ها . قوانین . ارتباط با ما

    کلیه حقوق این سایت برای یوزبیت محفوظ می‌باشد.